روزی مردی داخل چاله ای افتاد و کمک خواست
روزی مردی داخل چاله ای افتاد و کمک خواست
یک دانشمند عمق چاله و رطوبت خاک آن را اندازه گرفت
یک روزنامه نگار در مورد دردهایش با او مصاحبه کرد
یک یوگیست به او گفت : این چاله و همچنین دردت فقط در ذهن تو هستند در واقعیت وجود ندارند.
یک پزشک برای او دو قرص آسپرین پایین انداخت
یک پرستار کنار چاله ایستاد و با او گریه کرد
یک روانشناس او را تحریک کرد تا دلایلی را که پدر و مادرش او را آماده افتادن به داخل چاله کرده بودند پیدا کند.
یک تقویت کننده فکر او را نصیحت کرد که خواستن توانستن است.
یک فرد خوشبین به او گفت : ممکن بود یکی از پاهات رو بشکنی.
سپس فرد بیسوادی گذشت و دست او را گرفت و او را از چاله بیرون آورد🌷
یک دانشمند عمق چاله و رطوبت خاک آن را اندازه گرفت
یک روزنامه نگار در مورد دردهایش با او مصاحبه کرد
یک یوگیست به او گفت : این چاله و همچنین دردت فقط در ذهن تو هستند در واقعیت وجود ندارند.
یک پزشک برای او دو قرص آسپرین پایین انداخت
یک پرستار کنار چاله ایستاد و با او گریه کرد
یک روانشناس او را تحریک کرد تا دلایلی را که پدر و مادرش او را آماده افتادن به داخل چاله کرده بودند پیدا کند.
یک تقویت کننده فکر او را نصیحت کرد که خواستن توانستن است.
یک فرد خوشبین به او گفت : ممکن بود یکی از پاهات رو بشکنی.
سپس فرد بیسوادی گذشت و دست او را گرفت و او را از چاله بیرون آورد🌷
۱۳.۹k
۰۳ اسفند ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.