سناریو وقتی با اعضا قسمت آخر مانکن می بینی (ساری برای موض
سناریو وقتی با اعضا قسمت آخر مانکن میبینی (ساری برای موض چرت)
نامجون : قسمت های قبلش رو خودم تنها دیده بودم اما امروز مونی به شدت اصرار داشت که همراه من ببینه خودمم نمیدونم چرا +مونی تو بیست و پنج قسمت رو ندیدی حالا میخوای قسمت اخر رو ببینی؟؟؟ اصلا مگه میفهمی چی میگن-خوب عزیزم پس تو برا چی اینجا نشستی؟ برام ترجمه میکنی دیه برو بزار میخوام ببینم از چیه این سریال خوشت اومده که اسم شخصیت اولش همش رو زبونته اسمش چی بود امیرر حاسین ارمن؟؟؟ +نخیر امیر حسین آرمان اسمشو درست بگو
-باشه بابا باشه درست میگم جوش نیار بزار ببینیم دیگه
ناچار بلند شدم و فلش رو وصل تلویزیون کردم کنترل رو برداشتم و قبل از اینکه پلی کنم خلاصه ای ازش رو تعریف کردم : ببین یه پسری هه اسمش کاوه هست این با یه دختری به اسم همتا رابطه داشته ولی یه پیر خرفت میاد به زور با کاوه ازدواج میکنه که چک باباش رو بده به عبارتی برده میگیره بعد یه یارو قلدری هه اسمش اخگره اینم میخواد اینارو بکشه حالا بقیش رو خودت ببین دیگه حال ندارم تعریف کنم)
کنترل رو برداشتم و پلی کردم تیتراژ شروع شد به مونی نگاه کردم داشت با دقت به ص تلویزیون نگاه میکرد و آهنگ تیتراژ رو گوش میکرد و سرش رو تکون میداد فیلم بالاخره شروع شد در حین فیلم حرف های مهمشون رو ترجمه میکردم ولی مونی فک کنم دوست نداشت چون همش دنبال صحنه های بوسه بود نمیدونس اینا دستای همو نمیتونن بگیرن خلاصه رسید به قسمت مرگ ژیلا اونجا بود که اشکم در اومد و سرم رو گذاشتم رو شونه مونی اونم سرشو گذاشت رو سرم به صحنه آخر و مرگ کاوه که رسید دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم و شروع کردم به بلند بلند گریه کردن مونی هم همش نازم میکرد و میگفت گریه نکنم ولی من بازم ادامه میدادم خوب چیکار کنم من دلم کاوه رو میخواددددد
نامجون : قسمت های قبلش رو خودم تنها دیده بودم اما امروز مونی به شدت اصرار داشت که همراه من ببینه خودمم نمیدونم چرا +مونی تو بیست و پنج قسمت رو ندیدی حالا میخوای قسمت اخر رو ببینی؟؟؟ اصلا مگه میفهمی چی میگن-خوب عزیزم پس تو برا چی اینجا نشستی؟ برام ترجمه میکنی دیه برو بزار میخوام ببینم از چیه این سریال خوشت اومده که اسم شخصیت اولش همش رو زبونته اسمش چی بود امیرر حاسین ارمن؟؟؟ +نخیر امیر حسین آرمان اسمشو درست بگو
-باشه بابا باشه درست میگم جوش نیار بزار ببینیم دیگه
ناچار بلند شدم و فلش رو وصل تلویزیون کردم کنترل رو برداشتم و قبل از اینکه پلی کنم خلاصه ای ازش رو تعریف کردم : ببین یه پسری هه اسمش کاوه هست این با یه دختری به اسم همتا رابطه داشته ولی یه پیر خرفت میاد به زور با کاوه ازدواج میکنه که چک باباش رو بده به عبارتی برده میگیره بعد یه یارو قلدری هه اسمش اخگره اینم میخواد اینارو بکشه حالا بقیش رو خودت ببین دیگه حال ندارم تعریف کنم)
کنترل رو برداشتم و پلی کردم تیتراژ شروع شد به مونی نگاه کردم داشت با دقت به ص تلویزیون نگاه میکرد و آهنگ تیتراژ رو گوش میکرد و سرش رو تکون میداد فیلم بالاخره شروع شد در حین فیلم حرف های مهمشون رو ترجمه میکردم ولی مونی فک کنم دوست نداشت چون همش دنبال صحنه های بوسه بود نمیدونس اینا دستای همو نمیتونن بگیرن خلاصه رسید به قسمت مرگ ژیلا اونجا بود که اشکم در اومد و سرم رو گذاشتم رو شونه مونی اونم سرشو گذاشت رو سرم به صحنه آخر و مرگ کاوه که رسید دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم و شروع کردم به بلند بلند گریه کردن مونی هم همش نازم میکرد و میگفت گریه نکنم ولی من بازم ادامه میدادم خوب چیکار کنم من دلم کاوه رو میخواددددد
۷۲.۴k
۲۹ بهمن ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.