Doubles of love
#Doubles_of_love
#دوراهی_عشق
پارت بیست و شش(۲۶)
*آرا*
امکان نداشت در نظر من واقعیت نداشت یونگی سوکو ترک کرد واسه دختر یه دختر که هنوز و هنوزه با اون دخترست...مغزم داشت ارور میداد در نظر همچین چیزی واقعیت نداشت ولی هیچ وقت چشمای سوک اشتباه نمی دید یونگی باعث تصادف سوک شده بود من میدونستم هیچ وقت این اتفاق خودبهخود و الکی اتفاق نمیفته... پس واقعیت داشته یه دلیلی واسه اتفاق افتادن این تصادف بوده
سوک: خواهش می کنم همه این اتفاقات و این حرفای منو فراموش کن که منم سعی در فراموش کردنش دارم... لطفاً باشه؟؟؟ حرفی رو حرفش نمیزنم ولی تو دلم این حرف همیشه تکرار می شد:
باید جواب کارتو پس بدی مین یون گی... بعد از اون اتفاق و جدا شدنشون سوک بهم گفت که شمارشو حذف کنم و دیگه باهاش در ارتباط نباشم من ارتباطم و باهاش قطع کردم ولی هیچ وقت شمارشو از موبایلم حذف نکردم اون شماره امروز به درد من میخوره و امروز باید باهاش حرف بزنم به گوشیش زنگ میزنم جواب نمیده چاره ای جز ارسال کردن پیامک نمیبینم.
متن پیام:
سلام. مین یونگی بعد از دو سال برای اولین بار باهات در ارتباط هستم می خواستم بهت چیزی رو بگم اینو که خیلی بی انصاف و بی عدالتی سوک ۱ ماه پیش تصادف کرد و دلیلش تویی سوک تو رو پیش دوست دخترت کنار دریا که بودید دیده و تصادف کرده... شاید الان با خودت بگی که به من ربطی نداره ولی بازم تو حق نداشتی تو که میخواستی از تو جدا شی چرا باهاش دوست شدی؟ لطفاً جواب پیاممو بده و و باهامحرف بزن تا واقعیتها رو آشکار کنیم از کسی مثل تو تو که مثل برادر خودم میدونستم این انتظارو نداشتم... [ارسال]
انگشتم روی دکمه ارسال زدم و نامه رو ارسال کردم منتظر جوابشم یک دقیقه ۲ دقیقه ۳ دقیقه ۴ دقیقه دینگ دینگ یه پیام به گوشیم اومد...امیدوارم اون باشه گوشی رو برمیدارم...
و اینطوری بهم جواب داده...
متن پیام:
سلام آرا. نمیخوام بی ادبی کنم ولی این اتفاق هیچ ربطی به من نداره. راستش اون روز که تصادف کرد وقتی من دیدم اونه با نامزدم سریع از اونجا دور شدم. متاسفم دیگه بهم پیام نده...
چطور میتونست با پررویی تمام انقدر راحت و بیخیال باشه.
بعد چند دقیقه یه شماره ناشناس بهم پیام داد
متن پیام:
سلام خانم آرا من هوسوکم.برادر یونگی. خواستم بهتون بگم که برادرم دیگه سوک رو دوست نداره می خوام رو در رو با هم درباره این موضوع حرف بزنیم و من از طرف برادرم از خانوم این سوک معذرت خواهی کنم محل قرارمونو و ساعتشو براتون میفرستم...
به نظر میومد پسر خوبیه حرف زدن باهاش اشکالی نداره باهاش حرف میزنم اشتباهات این مسئله را حل می کنم...
💕 🌈 💖 🌈 💕 🌈 💖 🌈 💕 🌈 💖 🌈 💕 🌈 💖 🌈
#دوراهی_عشق
پارت بیست و شش(۲۶)
*آرا*
امکان نداشت در نظر من واقعیت نداشت یونگی سوکو ترک کرد واسه دختر یه دختر که هنوز و هنوزه با اون دخترست...مغزم داشت ارور میداد در نظر همچین چیزی واقعیت نداشت ولی هیچ وقت چشمای سوک اشتباه نمی دید یونگی باعث تصادف سوک شده بود من میدونستم هیچ وقت این اتفاق خودبهخود و الکی اتفاق نمیفته... پس واقعیت داشته یه دلیلی واسه اتفاق افتادن این تصادف بوده
سوک: خواهش می کنم همه این اتفاقات و این حرفای منو فراموش کن که منم سعی در فراموش کردنش دارم... لطفاً باشه؟؟؟ حرفی رو حرفش نمیزنم ولی تو دلم این حرف همیشه تکرار می شد:
باید جواب کارتو پس بدی مین یون گی... بعد از اون اتفاق و جدا شدنشون سوک بهم گفت که شمارشو حذف کنم و دیگه باهاش در ارتباط نباشم من ارتباطم و باهاش قطع کردم ولی هیچ وقت شمارشو از موبایلم حذف نکردم اون شماره امروز به درد من میخوره و امروز باید باهاش حرف بزنم به گوشیش زنگ میزنم جواب نمیده چاره ای جز ارسال کردن پیامک نمیبینم.
متن پیام:
سلام. مین یونگی بعد از دو سال برای اولین بار باهات در ارتباط هستم می خواستم بهت چیزی رو بگم اینو که خیلی بی انصاف و بی عدالتی سوک ۱ ماه پیش تصادف کرد و دلیلش تویی سوک تو رو پیش دوست دخترت کنار دریا که بودید دیده و تصادف کرده... شاید الان با خودت بگی که به من ربطی نداره ولی بازم تو حق نداشتی تو که میخواستی از تو جدا شی چرا باهاش دوست شدی؟ لطفاً جواب پیاممو بده و و باهامحرف بزن تا واقعیتها رو آشکار کنیم از کسی مثل تو تو که مثل برادر خودم میدونستم این انتظارو نداشتم... [ارسال]
انگشتم روی دکمه ارسال زدم و نامه رو ارسال کردم منتظر جوابشم یک دقیقه ۲ دقیقه ۳ دقیقه ۴ دقیقه دینگ دینگ یه پیام به گوشیم اومد...امیدوارم اون باشه گوشی رو برمیدارم...
و اینطوری بهم جواب داده...
متن پیام:
سلام آرا. نمیخوام بی ادبی کنم ولی این اتفاق هیچ ربطی به من نداره. راستش اون روز که تصادف کرد وقتی من دیدم اونه با نامزدم سریع از اونجا دور شدم. متاسفم دیگه بهم پیام نده...
چطور میتونست با پررویی تمام انقدر راحت و بیخیال باشه.
بعد چند دقیقه یه شماره ناشناس بهم پیام داد
متن پیام:
سلام خانم آرا من هوسوکم.برادر یونگی. خواستم بهتون بگم که برادرم دیگه سوک رو دوست نداره می خوام رو در رو با هم درباره این موضوع حرف بزنیم و من از طرف برادرم از خانوم این سوک معذرت خواهی کنم محل قرارمونو و ساعتشو براتون میفرستم...
به نظر میومد پسر خوبیه حرف زدن باهاش اشکالی نداره باهاش حرف میزنم اشتباهات این مسئله را حل می کنم...
💕 🌈 💖 🌈 💕 🌈 💖 🌈 💕 🌈 💖 🌈 💕 🌈 💖 🌈
۱۳۷.۵k
۲۰ بهمن ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.