رمان عشق من و تو
رمان عشق من و تو
پارت_۱۱
چون حرفش درست بود😄 😄 😄 😄 😄
سری تکون دادم و ماشین رو روشن کردم
دم خونه تمنا که رسیدیم ایلیا و الینا و رها هم اومده بودن بعد از سلام و احوال پرسی
تصمیم بر این شد که با دوتا ماشین بریم
یه ماشین من
و یه ماشین مال ایلیا
و تصمیم گرفتیم که
منو رادوین و رها و تمنا با هم
و ایلیا و الینا با هم
برو که رفتیم به سوی نقشه هام
(میگم خوش به حالت نشه دیگ زیاد سر به سرت نمیزارمااا دارم جمع میکنم یکدفعه بزنم وسط 😜 😜 😜 )
ای بابا مریم جان نمیشه از الان نقشه هات رو انجام بدی؟؟🙏 🙏 🙏
(نچ نمیشه😄 😄 )
خیلی ممنون
(خواهش قابل نداشت😆 😆 😆 )
♡♡♡تمنا♡♡♡
تو ماشین من پشت راشا و رها پشت رادوین نشسته بودیم
همچنان شکوت بود که اهنگ این سکوت رو شکست:
تو رو دوست دارم
قدر یه دنیا
آبیه چشمات مثل یه دریاا
اگه من بهت میگم
عاشقت هستم
بخدا دوست دارم دل به تو بستم
می کشم عکس تو رو شیشه قلبم
دارم عاشقت میشم
انگاری کم کم
دل من به جز تو هیچکسو نمیخواد
ذره ذره اب میشم
به پای چشمات
تو رو دوست دارم
توایی دل دارم
اخه من بجز تو هیچ کسو ندارم
بیا مال من باش
گل ناز من باش
تو تموم لحظه هااا
تو کنار من باش
تو رو دوست دارم
توایی دل دارم
اخه من به جز تو هیچ کسو ندارم
بیا مال من باش
گل ناز من باش
تو تموم لحظه ها
تو کنار من باش
تو خودت خوب میدونی
پیش تو اسیرم
بیا کمتر ناز بکن واسه تو میمیرم
دلو زیر پات گذاشتم
که بمونی برام
نمیشه بی تو بمونم نمیدونم چرا💓 💓 💓 💓 💓 💓
(سعید طهماسبی_تو رو دوست دارم)
آخی چه اهنگ قشنگی
(آره خیلی مخصوصا مفهومش 😍 😍 😍 )
همین جور داشتم اهنگ رو زمزمه میکردم
که خوابم برد😴 😴 😴 😴
با احساس یه جای گرم و نرم و خوش عطر یه کم هوشیار شدم
که دیدم بعله ی*غ*ل یه نفرم
دستمکه دور گردن اون شخص بود رو تنگ تر کردم که یه لحظه احساس کردم نفسش قطع شد و قلبش داره از سینش در میاد
بی خیال خواب رو بچسب
اون شخص منو گذاشت رو تخت و پتو رو تا روی پهلوهام کشید رو موهام رو ب*و*س*ی*د
+:خوب بخوابی عشق من
صداش خیلی شبیه راشا بود
خواستم کاری کنم که خواب عزیزم نذاشت😴 😴 😴 😴
♡♡♡راشا♡♡♡
اون لحظه که دستای ظریفش دور گردنم تنگ کرد از زور هیجان داشتم پس میوفتادم
تا وقتی که بخوایه بالای سرش بودم
تا خوابید منم رفتم خوابیدم
+:زلزلههههههههههههههههه راشاااااااا پاشو داره زلزله میااااااد
تا اینو شنیدم مثل فنر از خواب پریدم که با صورت قرمز شده از خنده تمنا رو به رو شدم
یکم با ترس اطراف رو دید زدم دیدم خبری نیست
تازه دوهزاریم افتاد که بعللله
😠 😠 😠 😠 😠
با عصبانیت گفتم
من:تمنا،تمنا فقط دعا کن که گیرم نیوفتی
اینو گفتن مصادف شد با دنبال کردن تمنا به دست من
اون هی میخندید منم پشت سرش کوری میخوندم
پارت_۱۱
چون حرفش درست بود😄 😄 😄 😄 😄
سری تکون دادم و ماشین رو روشن کردم
دم خونه تمنا که رسیدیم ایلیا و الینا و رها هم اومده بودن بعد از سلام و احوال پرسی
تصمیم بر این شد که با دوتا ماشین بریم
یه ماشین من
و یه ماشین مال ایلیا
و تصمیم گرفتیم که
منو رادوین و رها و تمنا با هم
و ایلیا و الینا با هم
برو که رفتیم به سوی نقشه هام
(میگم خوش به حالت نشه دیگ زیاد سر به سرت نمیزارمااا دارم جمع میکنم یکدفعه بزنم وسط 😜 😜 😜 )
ای بابا مریم جان نمیشه از الان نقشه هات رو انجام بدی؟؟🙏 🙏 🙏
(نچ نمیشه😄 😄 )
خیلی ممنون
(خواهش قابل نداشت😆 😆 😆 )
♡♡♡تمنا♡♡♡
تو ماشین من پشت راشا و رها پشت رادوین نشسته بودیم
همچنان شکوت بود که اهنگ این سکوت رو شکست:
تو رو دوست دارم
قدر یه دنیا
آبیه چشمات مثل یه دریاا
اگه من بهت میگم
عاشقت هستم
بخدا دوست دارم دل به تو بستم
می کشم عکس تو رو شیشه قلبم
دارم عاشقت میشم
انگاری کم کم
دل من به جز تو هیچکسو نمیخواد
ذره ذره اب میشم
به پای چشمات
تو رو دوست دارم
توایی دل دارم
اخه من بجز تو هیچ کسو ندارم
بیا مال من باش
گل ناز من باش
تو تموم لحظه هااا
تو کنار من باش
تو رو دوست دارم
توایی دل دارم
اخه من به جز تو هیچ کسو ندارم
بیا مال من باش
گل ناز من باش
تو تموم لحظه ها
تو کنار من باش
تو خودت خوب میدونی
پیش تو اسیرم
بیا کمتر ناز بکن واسه تو میمیرم
دلو زیر پات گذاشتم
که بمونی برام
نمیشه بی تو بمونم نمیدونم چرا💓 💓 💓 💓 💓 💓
(سعید طهماسبی_تو رو دوست دارم)
آخی چه اهنگ قشنگی
(آره خیلی مخصوصا مفهومش 😍 😍 😍 )
همین جور داشتم اهنگ رو زمزمه میکردم
که خوابم برد😴 😴 😴 😴
با احساس یه جای گرم و نرم و خوش عطر یه کم هوشیار شدم
که دیدم بعله ی*غ*ل یه نفرم
دستمکه دور گردن اون شخص بود رو تنگ تر کردم که یه لحظه احساس کردم نفسش قطع شد و قلبش داره از سینش در میاد
بی خیال خواب رو بچسب
اون شخص منو گذاشت رو تخت و پتو رو تا روی پهلوهام کشید رو موهام رو ب*و*س*ی*د
+:خوب بخوابی عشق من
صداش خیلی شبیه راشا بود
خواستم کاری کنم که خواب عزیزم نذاشت😴 😴 😴 😴
♡♡♡راشا♡♡♡
اون لحظه که دستای ظریفش دور گردنم تنگ کرد از زور هیجان داشتم پس میوفتادم
تا وقتی که بخوایه بالای سرش بودم
تا خوابید منم رفتم خوابیدم
+:زلزلههههههههههههههههه راشاااااااا پاشو داره زلزله میااااااد
تا اینو شنیدم مثل فنر از خواب پریدم که با صورت قرمز شده از خنده تمنا رو به رو شدم
یکم با ترس اطراف رو دید زدم دیدم خبری نیست
تازه دوهزاریم افتاد که بعللله
😠 😠 😠 😠 😠
با عصبانیت گفتم
من:تمنا،تمنا فقط دعا کن که گیرم نیوفتی
اینو گفتن مصادف شد با دنبال کردن تمنا به دست من
اون هی میخندید منم پشت سرش کوری میخوندم
۹۷.۶k
۱۸ بهمن ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.