رمان دخترای شیطون
رمان دخترای شیطون
پارت_۸۶
بهنود:چرا خوشگلم فرداشب شب عروسیمونه نمیخوای شاد باشی
من:منظورت روز مرگ منه اینم باید بهت بگم که به اراد محرم شدم عصبی منو انداخت رو زمین
بلند شد موهامو کشید
همونجور که موهامو میکشید منو از پله ها برد بالا
دیدم داره میره سمت اتاق اراد و ارمیا
وای نه
موهام داشتن کنده میشدن
دستمو گذاشتم رو دستش
من:ایییی ولم کن کندیش
درو باز کرد منو پرت کرد تو اتاق
خودش رفت بیرون
افتادم جلوی پای اراد
اراد نشست منو بلند کرد
موهام مرتب کرد
من:ارا خسنه شدم اراد من میخوام برای تو باشم اراد میخوام عروس تو باشم
بغض کرده بودم
اراد بغلم کرد
خواست حرف بزنه که در باز شد
بهنود:عثمان و نریمان برید بگیریدشون
اون دوتا اومدن سمت ما بهنودم اومد از پشت موهامو گرفت دستشو حلقه کرد دور شکمم
بهنود:باید هر چه زودتر اون صیغه لعنتی از بین بره
اراد:هه عمرا
بهنود:متمانی؟
اراد:بله
بهنود:باشه خودت خواستی
منو انداخت رو زمین
رفت بیرون
یه مین بعد اومد حتی وقت نکردم پاشم دیدم شلاق دستشه
من:ب..ب..بهنود چ..چکار میخوای بکنی
بهنود:انتخاب عشقته
شلاقو بالا برد محکم رو بدنم فرود اورد
از در نفسم بند اومد
من:اراااااااد
اراد عریده میکشید
اراد:نزنششششششش باشهههه نزنش خواهش میکنم التماست میکنم
دید بهنود داره به کارش ادامه میده
با ارنجش زد تو دل عمران که عمران از درد خم شد
تا بهنود دوباره خواست بزنه اراد تند خودشو سپر بدنم کرد و شلاق به اون خورد
چشماش از درد بسته شد
اراد:باشه باشه
بهنود دست از زدن برداشت
بهنود:دفعه ی دیپ بدتر از این با رزا تا میکنم هر مخالفت تو مساوی میشه با کتک رزا
شلاق و انداخت گوشه اتاق و از در بیرون زد
من انقدر درد داشتم لرز گرفته بود بدنمو یهو همه جا تار شد و هیچی نفهمیدم
~~~اراد~~~
دیدم جای شلاقا داره خون میاد
ارمیا هم اومد کنار من
ارمیا:لباسش کثیفه ممکنه زخمش عفونت کنه
که در باز شد محمد امین اومد تو یه پلاستیکم دستش بود
محمد امین:یخورده تحمل کنید همه چی درست میشه همه چی اینجا هست لباس و بتادین و باند همه چی
پلاستیکو گذاشت کنار دیوار
محمد امین:من رفتم
تند رزا رو بلند کردم گذاشتمش روی تخت
خواستم لباسشو در بیارم که دیدم ارمیا داره نگاه میکنه
من:روتو کن اونور تا هر موقع هم نگفتم برنگرد
ارمیا یه پوفی کشید روشو کرد اونور
لباسشو در اوردم دیدم بدنش کبوده بیشتر روی شکمش
پلاستیکو بازش کردم اول بتادینو به پنبه زدم کشیدم رو زخماش
وقتی زخم کل بالاتنشو ضد عفونی کردم
گاز استریلو برداشتم با چسب روی زخماشو بستم
لباسو در اوردم دیدم خداروسکر استین بلنده
تنش کردم ولی یقش مدل هفت بود و باز
اعصابم ریخت بهم اه اینم لباس بود اخه
من:برگرد
پارت_۸۶
بهنود:چرا خوشگلم فرداشب شب عروسیمونه نمیخوای شاد باشی
من:منظورت روز مرگ منه اینم باید بهت بگم که به اراد محرم شدم عصبی منو انداخت رو زمین
بلند شد موهامو کشید
همونجور که موهامو میکشید منو از پله ها برد بالا
دیدم داره میره سمت اتاق اراد و ارمیا
وای نه
موهام داشتن کنده میشدن
دستمو گذاشتم رو دستش
من:ایییی ولم کن کندیش
درو باز کرد منو پرت کرد تو اتاق
خودش رفت بیرون
افتادم جلوی پای اراد
اراد نشست منو بلند کرد
موهام مرتب کرد
من:ارا خسنه شدم اراد من میخوام برای تو باشم اراد میخوام عروس تو باشم
بغض کرده بودم
اراد بغلم کرد
خواست حرف بزنه که در باز شد
بهنود:عثمان و نریمان برید بگیریدشون
اون دوتا اومدن سمت ما بهنودم اومد از پشت موهامو گرفت دستشو حلقه کرد دور شکمم
بهنود:باید هر چه زودتر اون صیغه لعنتی از بین بره
اراد:هه عمرا
بهنود:متمانی؟
اراد:بله
بهنود:باشه خودت خواستی
منو انداخت رو زمین
رفت بیرون
یه مین بعد اومد حتی وقت نکردم پاشم دیدم شلاق دستشه
من:ب..ب..بهنود چ..چکار میخوای بکنی
بهنود:انتخاب عشقته
شلاقو بالا برد محکم رو بدنم فرود اورد
از در نفسم بند اومد
من:اراااااااد
اراد عریده میکشید
اراد:نزنششششششش باشهههه نزنش خواهش میکنم التماست میکنم
دید بهنود داره به کارش ادامه میده
با ارنجش زد تو دل عمران که عمران از درد خم شد
تا بهنود دوباره خواست بزنه اراد تند خودشو سپر بدنم کرد و شلاق به اون خورد
چشماش از درد بسته شد
اراد:باشه باشه
بهنود دست از زدن برداشت
بهنود:دفعه ی دیپ بدتر از این با رزا تا میکنم هر مخالفت تو مساوی میشه با کتک رزا
شلاق و انداخت گوشه اتاق و از در بیرون زد
من انقدر درد داشتم لرز گرفته بود بدنمو یهو همه جا تار شد و هیچی نفهمیدم
~~~اراد~~~
دیدم جای شلاقا داره خون میاد
ارمیا هم اومد کنار من
ارمیا:لباسش کثیفه ممکنه زخمش عفونت کنه
که در باز شد محمد امین اومد تو یه پلاستیکم دستش بود
محمد امین:یخورده تحمل کنید همه چی درست میشه همه چی اینجا هست لباس و بتادین و باند همه چی
پلاستیکو گذاشت کنار دیوار
محمد امین:من رفتم
تند رزا رو بلند کردم گذاشتمش روی تخت
خواستم لباسشو در بیارم که دیدم ارمیا داره نگاه میکنه
من:روتو کن اونور تا هر موقع هم نگفتم برنگرد
ارمیا یه پوفی کشید روشو کرد اونور
لباسشو در اوردم دیدم بدنش کبوده بیشتر روی شکمش
پلاستیکو بازش کردم اول بتادینو به پنبه زدم کشیدم رو زخماش
وقتی زخم کل بالاتنشو ضد عفونی کردم
گاز استریلو برداشتم با چسب روی زخماشو بستم
لباسو در اوردم دیدم خداروسکر استین بلنده
تنش کردم ولی یقش مدل هفت بود و باز
اعصابم ریخت بهم اه اینم لباس بود اخه
من:برگرد
۵۱.۶k
۰۸ بهمن ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.