پارت13 دلبربلا
#پارت13 #دلبربلا
از سرویس بیرون اومدم و نشستم جلو میز آرایشم و موهامو شروع کردم به بافتن
دکور اتاقم سفید طوسی بود
میز آرایش و تخت و کمدو پاتختی و کنسول و...خلاصه سرویس چوب سفید بود و پرده و فرش گرد وسط اتاق و رنگ دیوارا طوسی بود
موهامو انداختم جلو و یه رژ قهوه ای و یه ریمل زدم
تصمیم گرفتم مثل دنیا و سونیا لباس بپوشم یه تیشرت مشکی و یه شلوار جین طوسی پوشیدم و مانتو جلو باز طوسی رنگمو روش پوشیدم کلا عاشق رنگ طوسی بودم
کفشای سفید آل استارمو پام کردمو شال مشکیمو انداختم سرم
مایومو انداختم تو کولم و برش داشتم
گوشیمم گرفتم دستم و رفتم پایین بچه ها داشتن شربت کوفت میکردن یکم از کیک روی میز برداشتمو شروع کردم به خوردن یاسی گفت
_مانیا جان برم براتون صبحونه بیارم
_نه یاسی جون میخوایم بریم بیرون
سرشو تکوتن دادو رفت آشپزخونه شربت اضافه روی میزو برداشتم و خوردم
بلند شدیمو رفتیم تو پارکینگ
سوار سوزوکی من شدیمو راه افتادیم سونیا جلو نشسته بودو دنیا عقب
از ماشینای شاسی بلند بدم می اومد یه سال پیش که رفتیم ماشین بخریم از یه مازراتی خوشم اومد ولی بابا گفت فعلا یه ماشین ساده تر بردارم تا بعدا باز برام بهترشو برام بخره واسه همین امنیتو اینا
وضع مالیمون خوب بود ینی عالی بود نصف ثروتمون از پدر بزرگ پدریم بهمون ازث رسیده بود چون بابام تک فرزند بود
نصف دیگه هم حاصل تلاشای بی وقفه بابا بود
دنیا مدام فک میزد دلم به حال ماهیچه های ناحیه فکش سوخت
یهو یه هییییینی کشید که نزدیک بود تصادف کنم
_چیه دختره خر چرا هین میکشی قلبم افتاد تو پاچم
_بپیچ بریم سمت خونه ما مایومو نیاوردم
_چقدر تو زرنگی من فک کردم تو علم غیب داشتی میدونستی قراره بریم استخر ورداشتی مایو آوردی
خونه سونیا نزدیک تره اول بریم این برداره
صدای موزیکو تا ته زیاد کردمو خدارو شکر دنیا هم لال شد
سونیا سریع برداشتو اومد دنیا هم خیلی زود برگشت و راه افتادیم سمت استخر
خونه هممون سونا جکوزی داشت ولی استخر بیرون حالش بیشتره
بلیط هارو تحویل دادیم و وارد شدیم لباسامونو با مایو عوض کردیم و وارد قسمت اصلی شدیم
دنیا تا آبو دید شیرجه زدتوش که غریق نجات سوت زدو به تابلویی که روش نوشته بود شیرجه زدن ممنوع اشاره کرد
منو سونیا هم شیرجه زدیم که باز همون غریق نجات یه سر برامون تکون داد فک کنم منظورش این بود
چقدر شما خرین
خر خودتی بیشعور ایکبیری
بعد کلی مسخره بازی کردن یه خانومه ای اعلام کرد تایممون تموم شده
سریع بیرون اومدیمو دوش گرفتیم لباسامونو پوشیدیمو سوار ماشینم شدیم و راه افتادم سمت یه بستنی فروشی
دنیا پرید پایین و با سه تا شیر موز بستنی برگشت
اواخر شهریور بودو هوا یکم سرد شده بود
لایک و کامنت فراموش نشه عزیزان😍 😍
از سرویس بیرون اومدم و نشستم جلو میز آرایشم و موهامو شروع کردم به بافتن
دکور اتاقم سفید طوسی بود
میز آرایش و تخت و کمدو پاتختی و کنسول و...خلاصه سرویس چوب سفید بود و پرده و فرش گرد وسط اتاق و رنگ دیوارا طوسی بود
موهامو انداختم جلو و یه رژ قهوه ای و یه ریمل زدم
تصمیم گرفتم مثل دنیا و سونیا لباس بپوشم یه تیشرت مشکی و یه شلوار جین طوسی پوشیدم و مانتو جلو باز طوسی رنگمو روش پوشیدم کلا عاشق رنگ طوسی بودم
کفشای سفید آل استارمو پام کردمو شال مشکیمو انداختم سرم
مایومو انداختم تو کولم و برش داشتم
گوشیمم گرفتم دستم و رفتم پایین بچه ها داشتن شربت کوفت میکردن یکم از کیک روی میز برداشتمو شروع کردم به خوردن یاسی گفت
_مانیا جان برم براتون صبحونه بیارم
_نه یاسی جون میخوایم بریم بیرون
سرشو تکوتن دادو رفت آشپزخونه شربت اضافه روی میزو برداشتم و خوردم
بلند شدیمو رفتیم تو پارکینگ
سوار سوزوکی من شدیمو راه افتادیم سونیا جلو نشسته بودو دنیا عقب
از ماشینای شاسی بلند بدم می اومد یه سال پیش که رفتیم ماشین بخریم از یه مازراتی خوشم اومد ولی بابا گفت فعلا یه ماشین ساده تر بردارم تا بعدا باز برام بهترشو برام بخره واسه همین امنیتو اینا
وضع مالیمون خوب بود ینی عالی بود نصف ثروتمون از پدر بزرگ پدریم بهمون ازث رسیده بود چون بابام تک فرزند بود
نصف دیگه هم حاصل تلاشای بی وقفه بابا بود
دنیا مدام فک میزد دلم به حال ماهیچه های ناحیه فکش سوخت
یهو یه هییییینی کشید که نزدیک بود تصادف کنم
_چیه دختره خر چرا هین میکشی قلبم افتاد تو پاچم
_بپیچ بریم سمت خونه ما مایومو نیاوردم
_چقدر تو زرنگی من فک کردم تو علم غیب داشتی میدونستی قراره بریم استخر ورداشتی مایو آوردی
خونه سونیا نزدیک تره اول بریم این برداره
صدای موزیکو تا ته زیاد کردمو خدارو شکر دنیا هم لال شد
سونیا سریع برداشتو اومد دنیا هم خیلی زود برگشت و راه افتادیم سمت استخر
خونه هممون سونا جکوزی داشت ولی استخر بیرون حالش بیشتره
بلیط هارو تحویل دادیم و وارد شدیم لباسامونو با مایو عوض کردیم و وارد قسمت اصلی شدیم
دنیا تا آبو دید شیرجه زدتوش که غریق نجات سوت زدو به تابلویی که روش نوشته بود شیرجه زدن ممنوع اشاره کرد
منو سونیا هم شیرجه زدیم که باز همون غریق نجات یه سر برامون تکون داد فک کنم منظورش این بود
چقدر شما خرین
خر خودتی بیشعور ایکبیری
بعد کلی مسخره بازی کردن یه خانومه ای اعلام کرد تایممون تموم شده
سریع بیرون اومدیمو دوش گرفتیم لباسامونو پوشیدیمو سوار ماشینم شدیم و راه افتادم سمت یه بستنی فروشی
دنیا پرید پایین و با سه تا شیر موز بستنی برگشت
اواخر شهریور بودو هوا یکم سرد شده بود
لایک و کامنت فراموش نشه عزیزان😍 😍
۹۲.۰k
۳۰ دی ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.