مهربانا...
مهربانا...
وقتی تو از جنس بی نهایتی،
پس من چگونه محدود شوم در خود و دنیای خود؟!
من با تو معنا می یابم و تو امید میبخشی
به ناامیدی های این روزهایم
و من چنان در این دریای بیکرانِ رحمتت غرق
میشوم که تمامِ ناممکن ها برایم ممکن میشوند و
تمام قفلــها کلیــد
و تمام آشوبــها آرامش ...
خدایا ...!
دنیای محدودم را با حضور خودت
وسعــت ببخش تا بدانم وقتی پا به پای تو
قدم بردارم، به آرامشی خواهم رسید که دیگر،
بیقراریها سهمِ روزهایم نمیشود
وقتی تو از جنس بی نهایتی،
پس من چگونه محدود شوم در خود و دنیای خود؟!
من با تو معنا می یابم و تو امید میبخشی
به ناامیدی های این روزهایم
و من چنان در این دریای بیکرانِ رحمتت غرق
میشوم که تمامِ ناممکن ها برایم ممکن میشوند و
تمام قفلــها کلیــد
و تمام آشوبــها آرامش ...
خدایا ...!
دنیای محدودم را با حضور خودت
وسعــت ببخش تا بدانم وقتی پا به پای تو
قدم بردارم، به آرامشی خواهم رسید که دیگر،
بیقراریها سهمِ روزهایم نمیشود
۲۷.۸k
۲۸ دی ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.