لبهای غزلخوان تو را بوسه زنم سخت
لبهای غزلخوان تو را بوسه زنم سخت
مدهوش نفسهای تو این عاقل خوشبخت
تا شعر تلاوت کنی و شور برانی
چون جام شرابی بنشینم لب آن تخت
دستت به کمرحلقه ی آغوش تو هم تنگ
دیوانه شوم در دم و آزاد کنی رخت
بر سیم نفسهای تو مضراب لبم ضرب
با بوسه ی پیوسته ی تو جان و تنم لخت
بر بستر تنهایی ما مرغ حق؛ آهنگ
پر کرده نهانخانه ی ما،شادم ازاین بخت
عطر تن گلخانه ی تو بوی تن من
دستان تو در دست و خیالی که شود تخت
هر بند من و تو شده اینجا گره در هم
ناگفته زیاد است ولی قافیه ام سخت
مدهوش نفسهای تو این عاقل خوشبخت
تا شعر تلاوت کنی و شور برانی
چون جام شرابی بنشینم لب آن تخت
دستت به کمرحلقه ی آغوش تو هم تنگ
دیوانه شوم در دم و آزاد کنی رخت
بر سیم نفسهای تو مضراب لبم ضرب
با بوسه ی پیوسته ی تو جان و تنم لخت
بر بستر تنهایی ما مرغ حق؛ آهنگ
پر کرده نهانخانه ی ما،شادم ازاین بخت
عطر تن گلخانه ی تو بوی تن من
دستان تو در دست و خیالی که شود تخت
هر بند من و تو شده اینجا گره در هم
ناگفته زیاد است ولی قافیه ام سخت
۲۷.۲k
۲۷ دی ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.