🌹 🌹 من دوستت دارم دیونه پارت۸۸ روی تختم دراز کشیدم.دراتاق
🌹 🌹 من دوستت دارم دیونه #پارت۸۸ #روی تختم دراز کشیدم.دراتاق بازشدومامان بزرگ امد داخل از جام بلند شد.مامان بزرگ آروم روی تخت نشست.
-عرفان.
-جانم مامان بزرگ.
-فکر نمیکنی امشب زیادی بارویاتند رفتی.
-نه حقش بود دختره ای پروی خودخواه.
-تو هم که عاشق همین دختر پرو وخودخواهی...اونیکه الان باید ازدستت دلخور باشه رویاست نه تو..اون دختر بیچاره همه ای غروشو زیر پاش گذاشته و بهت گفته دوستت داره،ولی تو چیکار کردی ؟پسش زدی بهش حق بده از دستت عصبی بشه اون دخترقلب خیلی بزرگ داره بااینکه غرورش خورد شده ولی عشقش همچنان پابرجاست تو نگاهش غم وعشق به تو موج میزد.درسته نامزدداره ودیگه نبایدچشمش دنبال هیچ مردی دیگه ای باشه.ولی اون الان تواجبارگیرکرده.توباعث شدی اینجوری بشه.باهاش بدتا نکن پسرم.اون الان توشرایط خیلی بدی قرارداره.
-میگی چیکارکنم مامان بزرگ.منم توشرایط بدیم.تصمیم گرفتم عشقشو ازدلم بیرون بندازم هرطورکه شد.نمیخوام به امیرخیانت کنم اونم بافکرکردن به دختری که دوستش داره.
-آره پسرم مجبوری که فراموشش کنی ولی دیگه قلبشو نشکن من دیگه میرم بخوابم.تو هم از دل رویادر بیار حالا که عشقشو نخواستی حداقل برادرانه بهش محبت کن.مامان بزرگ اینو گفتورفت.دوباره خودمو انداختم رو تخت وبه سقف خیره شدم حرفای مامان بزرگ خیلی روم تعصیر گذاشت.نگاهی به ساعت انداختم۱ونیم بود.شماره ای رویارو گرفتم.
(رویا)
داشتم به حال خودم زار میزدم که گوشیم زنگ خورد نگاهی به صفحش انداختم.شماره ای عرفان بود.اتصالو برقرار
-بگو
-بگو چیه بی تربیت
تای ابروم بالا رفت
-مگه من باهات شوخی دارم
-ولی من دارم
-خوشبحالت کارتو بگو..اگه کاری نداری قطع کنم.بالحن قشنگی اسممو صداکرد
-رویا
دلم فرو ریخت
-کوفت .بگو
-کوفت تو دلت دختره ای پرو
-پروتراز تو نیستم که گاه وبی گاه زنگ بزنم وبرای دیگران مزاحمت ایجاد کنم
-یعنی من الان مزاحمم؟؟
-شک نکن.
-ببخشید که مزاحم شدم خدانگهدار
-اول کارتو بگو بعدقطع کن
- کاری نداشتم شبت خوش.باحرص اسمشو صداکردم.
-عرفاننن
-جانممم
قلبم تند تند شروع به تپیدن کرد این جانمش برام از عسل هم شیرین تر بود لبخند گنده ای روی لبم نشست.اشکم که داشت سرازیرمیشدوپاک کردم
-نمیخوای بگی چرا زنگ زدی؟؟
-خب زنگ زدم بابت رفتار امشب ازت معذرت خواهی کنم. منو ببخش
-تو هم منو ببخش باب
-هیس هیچی نگو رویا تو هیچ کاری نکردی که من بخوام ببخشمت اونی که باید ببخشه تویی رویامن ازت خیلی خیلی معذرت میخوام.
بازم بغض لعنتی گلومو فشرد باصدای بغض داری اسم عرفانو صداکردم.
-عرفان
-بگورویاجان؟؟
نتونستم چیزی بگم
-رویا چراچیزی نمیگی؟؟
-چ..چی بگم
-رویاگریه میکنی؟؟
-من دارم به امیر خیانت میکنم
-چراچون الان داری بامن حرف میزنی؟؟
نویسنده:S.m.a.E
-عرفان.
-جانم مامان بزرگ.
-فکر نمیکنی امشب زیادی بارویاتند رفتی.
-نه حقش بود دختره ای پروی خودخواه.
-تو هم که عاشق همین دختر پرو وخودخواهی...اونیکه الان باید ازدستت دلخور باشه رویاست نه تو..اون دختر بیچاره همه ای غروشو زیر پاش گذاشته و بهت گفته دوستت داره،ولی تو چیکار کردی ؟پسش زدی بهش حق بده از دستت عصبی بشه اون دخترقلب خیلی بزرگ داره بااینکه غرورش خورد شده ولی عشقش همچنان پابرجاست تو نگاهش غم وعشق به تو موج میزد.درسته نامزدداره ودیگه نبایدچشمش دنبال هیچ مردی دیگه ای باشه.ولی اون الان تواجبارگیرکرده.توباعث شدی اینجوری بشه.باهاش بدتا نکن پسرم.اون الان توشرایط خیلی بدی قرارداره.
-میگی چیکارکنم مامان بزرگ.منم توشرایط بدیم.تصمیم گرفتم عشقشو ازدلم بیرون بندازم هرطورکه شد.نمیخوام به امیرخیانت کنم اونم بافکرکردن به دختری که دوستش داره.
-آره پسرم مجبوری که فراموشش کنی ولی دیگه قلبشو نشکن من دیگه میرم بخوابم.تو هم از دل رویادر بیار حالا که عشقشو نخواستی حداقل برادرانه بهش محبت کن.مامان بزرگ اینو گفتورفت.دوباره خودمو انداختم رو تخت وبه سقف خیره شدم حرفای مامان بزرگ خیلی روم تعصیر گذاشت.نگاهی به ساعت انداختم۱ونیم بود.شماره ای رویارو گرفتم.
(رویا)
داشتم به حال خودم زار میزدم که گوشیم زنگ خورد نگاهی به صفحش انداختم.شماره ای عرفان بود.اتصالو برقرار
-بگو
-بگو چیه بی تربیت
تای ابروم بالا رفت
-مگه من باهات شوخی دارم
-ولی من دارم
-خوشبحالت کارتو بگو..اگه کاری نداری قطع کنم.بالحن قشنگی اسممو صداکرد
-رویا
دلم فرو ریخت
-کوفت .بگو
-کوفت تو دلت دختره ای پرو
-پروتراز تو نیستم که گاه وبی گاه زنگ بزنم وبرای دیگران مزاحمت ایجاد کنم
-یعنی من الان مزاحمم؟؟
-شک نکن.
-ببخشید که مزاحم شدم خدانگهدار
-اول کارتو بگو بعدقطع کن
- کاری نداشتم شبت خوش.باحرص اسمشو صداکردم.
-عرفاننن
-جانممم
قلبم تند تند شروع به تپیدن کرد این جانمش برام از عسل هم شیرین تر بود لبخند گنده ای روی لبم نشست.اشکم که داشت سرازیرمیشدوپاک کردم
-نمیخوای بگی چرا زنگ زدی؟؟
-خب زنگ زدم بابت رفتار امشب ازت معذرت خواهی کنم. منو ببخش
-تو هم منو ببخش باب
-هیس هیچی نگو رویا تو هیچ کاری نکردی که من بخوام ببخشمت اونی که باید ببخشه تویی رویامن ازت خیلی خیلی معذرت میخوام.
بازم بغض لعنتی گلومو فشرد باصدای بغض داری اسم عرفانو صداکردم.
-عرفان
-بگورویاجان؟؟
نتونستم چیزی بگم
-رویا چراچیزی نمیگی؟؟
-چ..چی بگم
-رویاگریه میکنی؟؟
-من دارم به امیر خیانت میکنم
-چراچون الان داری بامن حرف میزنی؟؟
نویسنده:S.m.a.E
۱۱۰.۲k
۰۴ دی ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.