در شب شعر اگر شور نباشد هیچ است
در شب شعر اگر شور نباشد هیچ است
هاله ی خوشگلی از نور نباشد هیچ است
مثنوی با غزل احساس رفاقت نکند;
بینشان غمزه ای از دور نباشد هیچ است
دختر شهر غزل بین هجاهای غریب
از غم حادثه مهجور نباشد هیچ است
پسر از عشق نگوید به چه می ارزد پس
دور او مملو از حور نباشد هیچ است
شمع باید به گل احساس حسادت بکند
گل اگر فاتح و مغرور نباشد هیچ است
نوعروس غزل ِتر به تهِ حجله ی درد
از سیاهی به سرش تور نباشد هیچ است
"به خدا عشق به رسوا شدنش می ارزد"
شاعر آن عاشق مشهور نباشد هیچ است
ای غزل گوی فراسوی خیالات ِترم
در شب شعر اگر شور نباشد هیچ است
هاله ی خوشگلی از نور نباشد هیچ است
مثنوی با غزل احساس رفاقت نکند;
بینشان غمزه ای از دور نباشد هیچ است
دختر شهر غزل بین هجاهای غریب
از غم حادثه مهجور نباشد هیچ است
پسر از عشق نگوید به چه می ارزد پس
دور او مملو از حور نباشد هیچ است
شمع باید به گل احساس حسادت بکند
گل اگر فاتح و مغرور نباشد هیچ است
نوعروس غزل ِتر به تهِ حجله ی درد
از سیاهی به سرش تور نباشد هیچ است
"به خدا عشق به رسوا شدنش می ارزد"
شاعر آن عاشق مشهور نباشد هیچ است
ای غزل گوی فراسوی خیالات ِترم
در شب شعر اگر شور نباشد هیچ است
۴۱.۸k
۲۴ آذر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۰۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.