وقتی که آرزوها میمیرند
#وقتی_که_آرزوها_میمیرند
پارت ۶
زهور
من با بهت داشتم به سیاوش نگاه میکردم این تازه چی گفت
سیا- من میدونم که شما دوتا آشپزیتون عالیهههه مخصوصا زهوکنریا- من.....من....می خوای من آشپز بشم 😳 من اصلا نمیدونم چجوری تخم مرغ درست میکنن اونوفت میگی برم آشپز بشم
با حرف دریا به خودم اومدم
سیا- پس چجوریوقتی تو و زهور میرید اشپزخونه یه عذایعالی درست میکنید
- اهم..اهم...سیا..دریا اصلا چیزی بلد نیس منو اونو با خودم میبرم تا چیزای لازمو یادم نره چون دریا چیزای لازمو حفظ میکنه
سیا - پس تو بیا آشپزمون بشه و حتی اگه می خوای دریا رو با خودت بیار
- پسره ی احمق فکر میکنی غلام بابات ام
سیا- زهور تورو خدا من از مامانم میترسم و بعدا هی میگی بهترین کسو دعوت کردیم
- مگه بچه ایی که از مامانت بترسی و درضمن این بهترین کس کی؟
سیا- نمی دونم ولی هی میگه اقای جمشیدی می یاد اونم جمشیدی بزرگ من هیچی از حرفاش نمی فهمم
- حالا بنظرت من چکار کنم ؟؟؟
سیا- تورو خدا تورو به جون دریا قسم
دریا- خوب بابا به جونم قسم نخور می یاییم..ولی...من از الان میگم من دست به سیاه هم نمی زنم
سیا- باشه فقط غذا عالی باشه
**********************
دریا - قورمه سبزی ؟؟
- آماده
دریا- برنج
- تموم کردم فقط تزیین
+سوپ
-اماده.ببین دیگه چی مونده
دریا - کیک توت فرنگی و شکلاتی
- توت فرنگی رو تازه از فر دراوردم فقط شکلاتیموند
دریا - خوب فسنجون هم
- اماده اس فقطکیک شکلاتی حتی سالادو درست کردم
دریا - خوب مشغول شو کیک شکلاتی رو درست کن
ای تو روحت دریا فقط رو میز نشسته و به من نگاه میکنه
کیک شکلاتی رو تو فر گذاشتم
و به دریا زل زدم که فقط موبایلشو گرفته و اصلا منو هم دیوار حساب نکرده
روی کابینت یه کاسه از آرد بود که حوس کردم باهاش بازی کنم ولی...باید منتظر باشم تا این سیاوش خر بیاد و همه این غذاهارو ببره..........
امیدوارم خوشتون بیاد....😊 😊 😊
پارت ۶
زهور
من با بهت داشتم به سیاوش نگاه میکردم این تازه چی گفت
سیا- من میدونم که شما دوتا آشپزیتون عالیهههه مخصوصا زهوکنریا- من.....من....می خوای من آشپز بشم 😳 من اصلا نمیدونم چجوری تخم مرغ درست میکنن اونوفت میگی برم آشپز بشم
با حرف دریا به خودم اومدم
سیا- پس چجوریوقتی تو و زهور میرید اشپزخونه یه عذایعالی درست میکنید
- اهم..اهم...سیا..دریا اصلا چیزی بلد نیس منو اونو با خودم میبرم تا چیزای لازمو یادم نره چون دریا چیزای لازمو حفظ میکنه
سیا - پس تو بیا آشپزمون بشه و حتی اگه می خوای دریا رو با خودت بیار
- پسره ی احمق فکر میکنی غلام بابات ام
سیا- زهور تورو خدا من از مامانم میترسم و بعدا هی میگی بهترین کسو دعوت کردیم
- مگه بچه ایی که از مامانت بترسی و درضمن این بهترین کس کی؟
سیا- نمی دونم ولی هی میگه اقای جمشیدی می یاد اونم جمشیدی بزرگ من هیچی از حرفاش نمی فهمم
- حالا بنظرت من چکار کنم ؟؟؟
سیا- تورو خدا تورو به جون دریا قسم
دریا- خوب بابا به جونم قسم نخور می یاییم..ولی...من از الان میگم من دست به سیاه هم نمی زنم
سیا- باشه فقط غذا عالی باشه
**********************
دریا - قورمه سبزی ؟؟
- آماده
دریا- برنج
- تموم کردم فقط تزیین
+سوپ
-اماده.ببین دیگه چی مونده
دریا - کیک توت فرنگی و شکلاتی
- توت فرنگی رو تازه از فر دراوردم فقط شکلاتیموند
دریا - خوب فسنجون هم
- اماده اس فقطکیک شکلاتی حتی سالادو درست کردم
دریا - خوب مشغول شو کیک شکلاتی رو درست کن
ای تو روحت دریا فقط رو میز نشسته و به من نگاه میکنه
کیک شکلاتی رو تو فر گذاشتم
و به دریا زل زدم که فقط موبایلشو گرفته و اصلا منو هم دیوار حساب نکرده
روی کابینت یه کاسه از آرد بود که حوس کردم باهاش بازی کنم ولی...باید منتظر باشم تا این سیاوش خر بیاد و همه این غذاهارو ببره..........
امیدوارم خوشتون بیاد....😊 😊 😊
۱۷.۰k
۲۲ آذر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.