یک پسر زخم خورده … هر دو پلیس … همراه میشوند با هم در راه
یک پسر زخم خورده … هر دو پلیس … همراه میشوند با هم در راهی که مسیرش مشخص نیست و اما عشق . و عشق جای دارد در این راه تاریک … عشق میان ? پلیس
داشتم یواشکی از ساختمون میومدم بیرون که یه نفر از پشت بازومو گرفت
-هی خانوم کجا با این عجله
به پشت بر گشتم زل زدم به اون -وای خاک به سرم تو که زنی په چرا صدات
مردونست-کی گفته من زنم
-خدا من بکشه از این دوجنسه هایی
-چرا داری مزخرف میگی
-پس حتما از این اوا خواهر هایی
-ببین دختره خفشو چقدر حرف میزنی بگو اینجا چیکار میکردی حالا چی
میخوای
به پشت سرش اشاره کردمو گفتم :اونو میخوام
وقتی به پشت سرش برگشت با اسلحم که موقع حرف زدن از تو کمرم در اورده
بودم کوبیدم تو گردنش یه ااخ اروم گفت و بی هوش شد خدایی شبیه دخترا
بودا موهای خرمایی بلند چشمای بزرگ عسلی و دماغ عملی ابروها برداشته
لامصب اگه دختر میشد کلی خواستگار داشت
-ستوان داری چیکار میکنی بیا بیرون
-چرا داری مزخرف میگی
-پس حتما از این اوا خواهر هایی
-ببین دختره خفشو چقدر حرف میزنی بگو اینجا چیکار میکردی حالا چی
میخوای
به پشت سرش اشاره کردمو گفتم :اونو میخوام
وقتی به پشت سرش برگشت با اسلحم که موقع حرف زدن از تو کمرم در اورده
بودم کوبیدم تو گردنش یه ااخ اروم گفت و بی هوش شد خدایی شبیه دخترا
بودا موهای خرمایی بلند چشمای بزرگ عسلی و دماغ عملی ابروها برداشته
لامصب اگه دختر میشد کلی خواستگار داشت
https://98iia.com/%d8%af%d8%a7%d9%86%d9%84%d9%88%d8%af-%d8%b1%d9%85%d8%a7%d9%86-%d9%82%d8%b1%d8%a7%d8%b1-%d8%a7%d9%86%d8%aa%d9%82%d8%a7%d9%85-%d9%86%d9%88%d8%af%d9%87%d8%b4%d8%aa%db%8c%d8%a7/
داشتم یواشکی از ساختمون میومدم بیرون که یه نفر از پشت بازومو گرفت
-هی خانوم کجا با این عجله
به پشت بر گشتم زل زدم به اون -وای خاک به سرم تو که زنی په چرا صدات
مردونست-کی گفته من زنم
-خدا من بکشه از این دوجنسه هایی
-چرا داری مزخرف میگی
-پس حتما از این اوا خواهر هایی
-ببین دختره خفشو چقدر حرف میزنی بگو اینجا چیکار میکردی حالا چی
میخوای
به پشت سرش اشاره کردمو گفتم :اونو میخوام
وقتی به پشت سرش برگشت با اسلحم که موقع حرف زدن از تو کمرم در اورده
بودم کوبیدم تو گردنش یه ااخ اروم گفت و بی هوش شد خدایی شبیه دخترا
بودا موهای خرمایی بلند چشمای بزرگ عسلی و دماغ عملی ابروها برداشته
لامصب اگه دختر میشد کلی خواستگار داشت
-ستوان داری چیکار میکنی بیا بیرون
-چرا داری مزخرف میگی
-پس حتما از این اوا خواهر هایی
-ببین دختره خفشو چقدر حرف میزنی بگو اینجا چیکار میکردی حالا چی
میخوای
به پشت سرش اشاره کردمو گفتم :اونو میخوام
وقتی به پشت سرش برگشت با اسلحم که موقع حرف زدن از تو کمرم در اورده
بودم کوبیدم تو گردنش یه ااخ اروم گفت و بی هوش شد خدایی شبیه دخترا
بودا موهای خرمایی بلند چشمای بزرگ عسلی و دماغ عملی ابروها برداشته
لامصب اگه دختر میشد کلی خواستگار داشت
https://98iia.com/%d8%af%d8%a7%d9%86%d9%84%d9%88%d8%af-%d8%b1%d9%85%d8%a7%d9%86-%d9%82%d8%b1%d8%a7%d8%b1-%d8%a7%d9%86%d8%aa%d9%82%d8%a7%d9%85-%d9%86%d9%88%d8%af%d9%87%d8%b4%d8%aa%db%8c%d8%a7/
۳.۷k
۱۸ آذر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.