خواستم تا پایِ جان در پایِ تو فانی شوم
خواستم تا پایِ جان در پایِ تو فانی شوم
در پناهِ امنِ آغوشِ تو زندانی شوم
کهکشانی از تمامِ آیه هایِ عشق را
سوره یِ چشمت کنم، مستِ غزلخوانی شوم
من تمامم مالِ تو ، هر آن چه میخواهی بگو
عرضِ حاجت کن مرا، بگذار قربانی شوم
می شود آرام روحم در هوایِ عشق تو
کاش در آغوشِ تبدارِ تو مهمانی شوم
سر به رویِ شانه هایم، شعرِ خوشبختی بخوان
تا میانِ سینه ات اشعارِ خاقانی شوم
عشق میدانی که تن پوشی ست از مهر و یقین
مهربانی کن مرا تا در تو طوفانی شوم
در پناهِ امنِ آغوشِ تو زندانی شوم
کهکشانی از تمامِ آیه هایِ عشق را
سوره یِ چشمت کنم، مستِ غزلخوانی شوم
من تمامم مالِ تو ، هر آن چه میخواهی بگو
عرضِ حاجت کن مرا، بگذار قربانی شوم
می شود آرام روحم در هوایِ عشق تو
کاش در آغوشِ تبدارِ تو مهمانی شوم
سر به رویِ شانه هایم، شعرِ خوشبختی بخوان
تا میانِ سینه ات اشعارِ خاقانی شوم
عشق میدانی که تن پوشی ست از مهر و یقین
مهربانی کن مرا تا در تو طوفانی شوم
۲.۱k
۱۴ آذر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.