وَ من به یکباره یاد گرفتم ...
وَ من به یکباره یاد گرفتم ...
دیگر کسی رو دوست نداشته باشم..
باری رویِ شانه هایَش نباشم...
که نداند با من چه کند...
و کجایِ دلش بگذارد که نه من بشکنَم...
و هم او ثابت بماند...
وَ من به یکباره یاد گرفتم ...
همه یِ اعتمادَم را ...
در کوله پُشتی ام پنهان کنم ...
تا دستِ هیچ احَد الناسی بهش نرسد...
تا بشوَد اسباب بازیِ کودکی های نداشته اش
و مَن به یکباره اینچنین قَد کشیدم...
و بزرگ شدم....
دیگر کسی رو دوست نداشته باشم..
باری رویِ شانه هایَش نباشم...
که نداند با من چه کند...
و کجایِ دلش بگذارد که نه من بشکنَم...
و هم او ثابت بماند...
وَ من به یکباره یاد گرفتم ...
همه یِ اعتمادَم را ...
در کوله پُشتی ام پنهان کنم ...
تا دستِ هیچ احَد الناسی بهش نرسد...
تا بشوَد اسباب بازیِ کودکی های نداشته اش
و مَن به یکباره اینچنین قَد کشیدم...
و بزرگ شدم....
۳.۰k
۳۰ آبان ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.