راستش را بخواهی
راستش را بخواهی
گاهی دلم برای بودنت تنگ می شود
گاهی
شبیه دیروزها که دست در دست خیالت قدم می زدم
شبیه غروب که یادت را در آغوش کشیدم و خوابیدم
گاهی
دلم
برایت پرمی کشد
شبیه گنجشکهای مست که از لا به لای شاخه ها به سمت مهربانی و نور پرواز میکنند
شبیه صبح که آفتاب برق نگاهت را به صورتم پاشید
شبیه ثانیه های قبل ظهر
که نسیم عطر نفس هایت را به پنجره اتاقم می زد
گاهی
شبیه
همیشه....
شبیه
همین حالا....
گاهی دلم برای بودنت تنگ می شود
گاهی
شبیه دیروزها که دست در دست خیالت قدم می زدم
شبیه غروب که یادت را در آغوش کشیدم و خوابیدم
گاهی
دلم
برایت پرمی کشد
شبیه گنجشکهای مست که از لا به لای شاخه ها به سمت مهربانی و نور پرواز میکنند
شبیه صبح که آفتاب برق نگاهت را به صورتم پاشید
شبیه ثانیه های قبل ظهر
که نسیم عطر نفس هایت را به پنجره اتاقم می زد
گاهی
شبیه
همیشه....
شبیه
همین حالا....
۱.۸k
۲۷ آبان ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.