پارت ۶ فصل ۱
پارت ۶_فصل ۱
جولی کمی از قهوش خورد و اونو پایین گرفت:ببین ما دورگه های مکزیکی رو داریم !چینی هایی که کنار ما زندگی میکنن و ژاپنی های نابغه! نمیدونم اینا از چه نژادین...هیچ هویت دقیقی ندارن...میتونن از هر نژادی باشن...فیلیپینی تایلندی اندونزی چمیدونم کشور های بدبخت...
سکوتم رو بعد دوسال زیر نظر داشتنش شکستم این مسئله ای بود که باید میدونست و به من و امثال من توحین نکنه...ما رو احمق فرض نکنه و اینو بفهمه که باید از ما بترسه...با لحن سرد همیشگیم با زبانی که اولین بار بود حرف میزدم رو به کالینز گفتم: نظرت راجع به کره ایا چیه؟
جولی شکه برگشت سمت من: ببخشید؟؟؟
تکرار کردم: کره سربازرس...کره اون ها نابغه های اقتصادین اما همه اونها از این هوش سرشار در جهت بردگی در برابر جامعه وحشی اطرافشون استفاده نمیکنن اون ها متفاوتن سربازرس فقط متفاوت اونایی که به جای تمسخر و درگیر شدن باهاشون باید ازشون فرار کنی
پیشخدمت زمزمه کرد: میگم دیوونن! باور نکن...بگی نگی تموم این مدت فکر میکردم این مردک لاله
جولی پوزخندی تمسخر آمیز تحویل داد: ترس؟ منو ترس اونم از آشغالا و پر ادعاهایی چون شما؟ منو گرفتی؟ بزودی قراره همتون رو از دور شهر جمع کنم اینجا جای دیوونه ها نیست
خنده ای تلخ کردم: اشتباه میکنید سربازرس سعی نکنین با این تفکرات کاری کنید که بجای استفاده از هوش و منافع معنویشون بر علیهتون استفاده کنن و بجای اینکه توی تله شما گیر بیوفتن شمارو توی دام خودشون بندازن.
جولی متعجبانه ابرو بالا انداخت:فرضیه احمقانه ای بود! من تنها سربازرس سفید تاریخ سیاه پوستام و هر روز باهاشون دست و پنجه نرم میکنم این خیلی موقعیت قوی تریست برای گیر افتادن در چنگ یک مشت جوجه زرد پوست که زبون همدیگه رو بزور میفهمن
پای سیب و قهوشو برداشت و رفت سمت در تا مبادا به صحنه جرمش دیر برسه حرف زدن با من وقت حروم کردن بود چون من زردم و چیزی به اسم منطق حالیم نیست!هست؟!
نفسم رو بیرون دادم و بعد مکثی قبل از اینکه پاشو از در بیرون بزاره گفتم: شاید اولین کلانتر زن باشی اما اولین کلانتر سفید پوست لس آنجلس نیستی میدونی... جرج واتسون کلانتر دو نسل قبل اولین کلانتر سفید این منطقه بود و این ادعای نژاد پرستانه رو داشت...میدونی سرنوشتش به کجا ختم شد؟
جولی نفسش رو بیرون داد و گفت: توسط یک بچه هشت ساله زرد پوست کشته شد
سرمو تکون دادم: و دقیقا این چیزیه که نباید فراموش کنی کالینز...تو نباید اون بچه ها رو زیر سوال ببری...باید ازشون ترسید
نظراتتون واسم خیلی خیلی مهمه پس حتما نظر بدین
جولی کمی از قهوش خورد و اونو پایین گرفت:ببین ما دورگه های مکزیکی رو داریم !چینی هایی که کنار ما زندگی میکنن و ژاپنی های نابغه! نمیدونم اینا از چه نژادین...هیچ هویت دقیقی ندارن...میتونن از هر نژادی باشن...فیلیپینی تایلندی اندونزی چمیدونم کشور های بدبخت...
سکوتم رو بعد دوسال زیر نظر داشتنش شکستم این مسئله ای بود که باید میدونست و به من و امثال من توحین نکنه...ما رو احمق فرض نکنه و اینو بفهمه که باید از ما بترسه...با لحن سرد همیشگیم با زبانی که اولین بار بود حرف میزدم رو به کالینز گفتم: نظرت راجع به کره ایا چیه؟
جولی شکه برگشت سمت من: ببخشید؟؟؟
تکرار کردم: کره سربازرس...کره اون ها نابغه های اقتصادین اما همه اونها از این هوش سرشار در جهت بردگی در برابر جامعه وحشی اطرافشون استفاده نمیکنن اون ها متفاوتن سربازرس فقط متفاوت اونایی که به جای تمسخر و درگیر شدن باهاشون باید ازشون فرار کنی
پیشخدمت زمزمه کرد: میگم دیوونن! باور نکن...بگی نگی تموم این مدت فکر میکردم این مردک لاله
جولی پوزخندی تمسخر آمیز تحویل داد: ترس؟ منو ترس اونم از آشغالا و پر ادعاهایی چون شما؟ منو گرفتی؟ بزودی قراره همتون رو از دور شهر جمع کنم اینجا جای دیوونه ها نیست
خنده ای تلخ کردم: اشتباه میکنید سربازرس سعی نکنین با این تفکرات کاری کنید که بجای استفاده از هوش و منافع معنویشون بر علیهتون استفاده کنن و بجای اینکه توی تله شما گیر بیوفتن شمارو توی دام خودشون بندازن.
جولی متعجبانه ابرو بالا انداخت:فرضیه احمقانه ای بود! من تنها سربازرس سفید تاریخ سیاه پوستام و هر روز باهاشون دست و پنجه نرم میکنم این خیلی موقعیت قوی تریست برای گیر افتادن در چنگ یک مشت جوجه زرد پوست که زبون همدیگه رو بزور میفهمن
پای سیب و قهوشو برداشت و رفت سمت در تا مبادا به صحنه جرمش دیر برسه حرف زدن با من وقت حروم کردن بود چون من زردم و چیزی به اسم منطق حالیم نیست!هست؟!
نفسم رو بیرون دادم و بعد مکثی قبل از اینکه پاشو از در بیرون بزاره گفتم: شاید اولین کلانتر زن باشی اما اولین کلانتر سفید پوست لس آنجلس نیستی میدونی... جرج واتسون کلانتر دو نسل قبل اولین کلانتر سفید این منطقه بود و این ادعای نژاد پرستانه رو داشت...میدونی سرنوشتش به کجا ختم شد؟
جولی نفسش رو بیرون داد و گفت: توسط یک بچه هشت ساله زرد پوست کشته شد
سرمو تکون دادم: و دقیقا این چیزیه که نباید فراموش کنی کالینز...تو نباید اون بچه ها رو زیر سوال ببری...باید ازشون ترسید
نظراتتون واسم خیلی خیلی مهمه پس حتما نظر بدین
۶.۵k
۱۰ آبان ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.