در همدان ، کسی می خواست زیرزمین خانه اش را تعمیر کند .
در همدان ، کسی میخواست زیرزمین خانهاش را تعمیر کند .
در حین تعمیر، به لانه ماری برخورد که چند بچه مار در آن بود . آنها را برداشت و در کیسهای ریخت و در بیابان انداخت .
وقتی مادر مارها به لانه برگشت و بچههایش را ندید ، فهمید که صاحبخانه بلایی سر آنها آورده است ؛ به همین دلیل کینه او را برداشت .
مار برای انتقام ، تمام زهر خود را در کوزه ماستی که در زیرزمین بود ، ریخت .
از آن طرف ، مرد ، از کار خود پشیمان شد و همان روز مارها را به لانهشان بازگرداند . وقتی مار مادر ، بچههای خود را صحیح و سالم دید، به دور کوزه ماست پیچید و آن قدر آن را فشار داد که کوزه شکست و ماستها بر زمین ریخت.
شدت زهر چنان بود که فرش کف خانه را سوراخ کرد .
این کینه مار است ، امّا همین مار ، وقتی محبّت دید ، کار بد خود را جبران کرد ، امّا بعضی انسانها آن قدر کینه دارند که هر چه محبّت ببینند ، ذرّهای از کینهشان کم نمیشود🌷 🌷
در حین تعمیر، به لانه ماری برخورد که چند بچه مار در آن بود . آنها را برداشت و در کیسهای ریخت و در بیابان انداخت .
وقتی مادر مارها به لانه برگشت و بچههایش را ندید ، فهمید که صاحبخانه بلایی سر آنها آورده است ؛ به همین دلیل کینه او را برداشت .
مار برای انتقام ، تمام زهر خود را در کوزه ماستی که در زیرزمین بود ، ریخت .
از آن طرف ، مرد ، از کار خود پشیمان شد و همان روز مارها را به لانهشان بازگرداند . وقتی مار مادر ، بچههای خود را صحیح و سالم دید، به دور کوزه ماست پیچید و آن قدر آن را فشار داد که کوزه شکست و ماستها بر زمین ریخت.
شدت زهر چنان بود که فرش کف خانه را سوراخ کرد .
این کینه مار است ، امّا همین مار ، وقتی محبّت دید ، کار بد خود را جبران کرد ، امّا بعضی انسانها آن قدر کینه دارند که هر چه محبّت ببینند ، ذرّهای از کینهشان کم نمیشود🌷 🌷
۱.۳k
۲۵ مهر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.