پارت ۱۶۰ پارت آخر
#پارت ۱۶۰ #پارت آخر
نازنین:
- چی می خونی
لبخند زدوکتاب رو اورد بالا وگفت : خیلی وقت بود پیداش نمی کردم نگو خانمی برداشته بود
خندیدم وبه کتاب حافظ نگاه کردم عکس لای کتاب رو دراورد وبوسه ای به عکس زد وگفت : خیلی از شب وروزهام با این عکس وکتاب گذشت مثلا اینو گوش کن
با لبخند نگاش کردم اشاره کرد کنارش بشینم رفتم وکنارش نشستم محکم بغلم کرد
امیر علی :
خیال روی تو در هر طریق همره ماست
نسیم موی تو پیوند جان آگه ماست
به رغم مدعیانی که منع عشق کنند
جمال چهرهی تو حجت موجه ماست
پایان ....
29/9/1393
نازنین:
- چی می خونی
لبخند زدوکتاب رو اورد بالا وگفت : خیلی وقت بود پیداش نمی کردم نگو خانمی برداشته بود
خندیدم وبه کتاب حافظ نگاه کردم عکس لای کتاب رو دراورد وبوسه ای به عکس زد وگفت : خیلی از شب وروزهام با این عکس وکتاب گذشت مثلا اینو گوش کن
با لبخند نگاش کردم اشاره کرد کنارش بشینم رفتم وکنارش نشستم محکم بغلم کرد
امیر علی :
خیال روی تو در هر طریق همره ماست
نسیم موی تو پیوند جان آگه ماست
به رغم مدعیانی که منع عشق کنند
جمال چهرهی تو حجت موجه ماست
پایان ....
29/9/1393
۹.۹k
۲۳ مهر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۷۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.