پارت۱۵۴
#پارت۱۵۴
امیر علی:
خودشم با رها می رقصید داشتن فیلم می گرفتن ورُز اصلا نگاهم نمی کرد چه نازی هم داشت ومن بی تجربه
- الان قهری روتو می کنی اون ور به فکر من نیستی به فکر گردن ظریفت باش خانم اخمو
اخمش بیشتر شد
- خواهر داماد هم انقدر اخمو
رُز : انقدر مزه نریز
- مزه هم بریزم که تو نگام نمی کنی تازه بیشعورم شدم دیگه عمرا اگه بفهمم
خندش گرفت تو بغلم فشردمش وگفتم : حالا یکم یکم لبخندتو بیشتر کن حسرت رقصیدن با پرنسس خانم تو دلم نمونه
رُز : واقعا بی مزه ای امیر علی
- پس چرا می خندی
با حرص نگام کرد وپاشنه ای کفشش رو روی کفشم گذاشت از درد کمرشو رو فشاردادم وکشیدمش بالا مثله یه بچه تو دستام بود
رُز : امیر علی زشته همه دارن نگاه می کنن
چرخوندمش ودوباره برگردوندمش تو بغلم
با لبخند تو چشام نگاه کرد
- آشتی ؟
رُز : نچ باید تنبی بشی
- چشم
خندید ویکم دیگه رقصیدیم بعد رفتیم نشستیم عروس وداماد که اصلا خسته نمی شدن
رُز: امیر علی
- جانم
رُز: دوست داشتی الان عروسی تو بود
متعجب نگاش کردم وگفتم : مگه من زن ندارم چرا دوست داشته باشم عروسی من باشه
رُز : یعنی دوست نداشتی تو هم عروسی می گرفتی
- این چه سوالیه می پرسی ؟
رُز : دوست دارم بدونم یعنی اینکه دست عروست رو بگیر ی وببری تو....
- ادامه اش نده رُز من زن دارم یه بارم یه جشن عروسی گرفتم بس هفت پشتم بود
خندیدوگفت: گناه داشتی
- ببین خیلی داری منو اذیت می کنی
رُز : ببخشید ولی سوالی بود که همیشه دوست داشتم بپرسم
- انقدرها هم مهم نبودشاید واسه زن ها مهم باشه عروسی ولباس عروس واین چیزا
رُز : هر دختری دوست داره لباس عروس بموشه وهر پسری دوست داره دست عروس تور زدش رو بگیره وبرن خونه ای بخت
- اهوووم
وای مگه رُز ول می کرد این چه موضوع حرف زدنی بود انتخواب کرده بود
- رُز عزیزم ناراحت نشو ولی من از این موضوع حرفی که پیش کشیدی اصلا خوشم نمیاد
امیر علی:
خودشم با رها می رقصید داشتن فیلم می گرفتن ورُز اصلا نگاهم نمی کرد چه نازی هم داشت ومن بی تجربه
- الان قهری روتو می کنی اون ور به فکر من نیستی به فکر گردن ظریفت باش خانم اخمو
اخمش بیشتر شد
- خواهر داماد هم انقدر اخمو
رُز : انقدر مزه نریز
- مزه هم بریزم که تو نگام نمی کنی تازه بیشعورم شدم دیگه عمرا اگه بفهمم
خندش گرفت تو بغلم فشردمش وگفتم : حالا یکم یکم لبخندتو بیشتر کن حسرت رقصیدن با پرنسس خانم تو دلم نمونه
رُز : واقعا بی مزه ای امیر علی
- پس چرا می خندی
با حرص نگام کرد وپاشنه ای کفشش رو روی کفشم گذاشت از درد کمرشو رو فشاردادم وکشیدمش بالا مثله یه بچه تو دستام بود
رُز : امیر علی زشته همه دارن نگاه می کنن
چرخوندمش ودوباره برگردوندمش تو بغلم
با لبخند تو چشام نگاه کرد
- آشتی ؟
رُز : نچ باید تنبی بشی
- چشم
خندید ویکم دیگه رقصیدیم بعد رفتیم نشستیم عروس وداماد که اصلا خسته نمی شدن
رُز: امیر علی
- جانم
رُز: دوست داشتی الان عروسی تو بود
متعجب نگاش کردم وگفتم : مگه من زن ندارم چرا دوست داشته باشم عروسی من باشه
رُز : یعنی دوست نداشتی تو هم عروسی می گرفتی
- این چه سوالیه می پرسی ؟
رُز : دوست دارم بدونم یعنی اینکه دست عروست رو بگیر ی وببری تو....
- ادامه اش نده رُز من زن دارم یه بارم یه جشن عروسی گرفتم بس هفت پشتم بود
خندیدوگفت: گناه داشتی
- ببین خیلی داری منو اذیت می کنی
رُز : ببخشید ولی سوالی بود که همیشه دوست داشتم بپرسم
- انقدرها هم مهم نبودشاید واسه زن ها مهم باشه عروسی ولباس عروس واین چیزا
رُز : هر دختری دوست داره لباس عروس بموشه وهر پسری دوست داره دست عروس تور زدش رو بگیره وبرن خونه ای بخت
- اهوووم
وای مگه رُز ول می کرد این چه موضوع حرف زدنی بود انتخواب کرده بود
- رُز عزیزم ناراحت نشو ولی من از این موضوع حرفی که پیش کشیدی اصلا خوشم نمیاد
۱۰.۴k
۲۲ مهر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.