زبانِ خداحافظی
زبانِ خداحافظی
سختترینِ زبان هاست
در لحظه ی وداع
نه بوسهای میبخشم
نه آغوشی
نه حتی آخرین کلامی
اما
تو را میبخشم !
و دزدانی را
که از دیوارِ آغوشت بالا رفتند
و ملخهایی را
که در شمایلِ یک دست
به خرمنِ گیسوانت زدند
و عینکهای بزرگِ سیاهی
که نگاهت را از خواهشِ نگاهِ من گرفتند !
و جنونی
که قلبت را لرزاند
و دستانت را
و این آشیانه را
خواهم بخشید !
روزهایی را که نمیآیند
شبهایی که نمیروند
و سفرهای بی مقصد را ...
سختترینِ زبان هاست
در لحظه ی وداع
نه بوسهای میبخشم
نه آغوشی
نه حتی آخرین کلامی
اما
تو را میبخشم !
و دزدانی را
که از دیوارِ آغوشت بالا رفتند
و ملخهایی را
که در شمایلِ یک دست
به خرمنِ گیسوانت زدند
و عینکهای بزرگِ سیاهی
که نگاهت را از خواهشِ نگاهِ من گرفتند !
و جنونی
که قلبت را لرزاند
و دستانت را
و این آشیانه را
خواهم بخشید !
روزهایی را که نمیآیند
شبهایی که نمیروند
و سفرهای بی مقصد را ...
۵۷۷
۲۲ مهر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.