پارت ۱۳۲
#پارت ۱۳۲
امیر علی :
دکتر از اتاق عمل اومد بیرون با نفس نفس خودمو بهش رسوندم
- دکتر چی شد ؟
دکترسری تکون داد وگفت : خانمتون می دونستن باردارن
- بله می دونستن
دکتر سری تکون داد وگفت : پس چرا همچین قرص هایی خورده که بچه رو بندازه اونم بچه ای که تقریبا چهار ماهش بود
- چه قرصی
دکتر پرونده ای بالا اورد وگفت : قرص سقت جنین حالا بچه که از بین رفته مادرشونم رفتن تو کما
- چیییی
- امیر علی ...
نمی تونستم نفس بکشم افتادم رهام دویید اومد کنارم وگفت : چی شده ؟؟؟ علی...علی ...دکتر چی شده
نه می تونستم حرف بزنم نه می تونستم نفس بکشم رُز قرص سقت جنین خورده ؟! چرا نکنه بخاطر اینکه می خواستم با هستی برم سفر
دکتر : واقعا متسفم ولی همینکه تا الانم زنده مونده معجزه است
رهام : چی شده دکتر اون خواهرمه چی میگی یه حرفی بزن
نگاهم به مامان ومادر رُز بود که داشتن میومدن طرفمون
رهام داشت سر دکتر داد می زد وهر لحظه ضربان قلب من پایینتر میومد
رُز بخاطر چی این کارو کرده بود رُز تو کما بود...تا الان زنده مونده معجزه است ؟ بچه امون از بین رفته
چنگ زدم به سینه ام انگار رهام تازه فهمیده بود چی شده داشت فریاد می زد داشت سر من فریاد می زد ومی زد تو سر خودش
خدایا جون منو بگیر چرا داری این بلا ها رو سر من میاری داداشم حالا رُز
مامان ومادر رُز داشتن گریه می کردن مامان رُز جیغ می زد
- این امانت داریت بود امیر علی ...دخترم رو چیکار کردی...
یا امام رضا رحم کن ...
به رهام التماس می کرد رهام داشت گریه می کرد مامانم می زد تو صورت خودش وحاجی رو صدا می زد وسر من داد می کشید مگه من مقصر بودم ؟! یعنی واقعا من مقصر بودم
رهام چند بار سیلی زد تو صورتم تا تو چشاش نگاه کردم فریاد زدوگفت : امیر علی رُز همچین کاری نمی کنه بگو چی شده ؟ تو رو خدا...بگو خواهرم چی شده ...امیر علی ...
- نمی دونم ...بخدا نمی دونم ...رهام تو رو خدا نزار اتفاقی بیفته براش ...بخدا خودمو می کشم ...رهام بهت التماس می کنم ...تو دکتری تو بلدی یه کاری بکنی ...رُز رو برگردون ...تو روخداااااتو روخدااا
امیر علی :
دکتر از اتاق عمل اومد بیرون با نفس نفس خودمو بهش رسوندم
- دکتر چی شد ؟
دکترسری تکون داد وگفت : خانمتون می دونستن باردارن
- بله می دونستن
دکتر سری تکون داد وگفت : پس چرا همچین قرص هایی خورده که بچه رو بندازه اونم بچه ای که تقریبا چهار ماهش بود
- چه قرصی
دکتر پرونده ای بالا اورد وگفت : قرص سقت جنین حالا بچه که از بین رفته مادرشونم رفتن تو کما
- چیییی
- امیر علی ...
نمی تونستم نفس بکشم افتادم رهام دویید اومد کنارم وگفت : چی شده ؟؟؟ علی...علی ...دکتر چی شده
نه می تونستم حرف بزنم نه می تونستم نفس بکشم رُز قرص سقت جنین خورده ؟! چرا نکنه بخاطر اینکه می خواستم با هستی برم سفر
دکتر : واقعا متسفم ولی همینکه تا الانم زنده مونده معجزه است
رهام : چی شده دکتر اون خواهرمه چی میگی یه حرفی بزن
نگاهم به مامان ومادر رُز بود که داشتن میومدن طرفمون
رهام داشت سر دکتر داد می زد وهر لحظه ضربان قلب من پایینتر میومد
رُز بخاطر چی این کارو کرده بود رُز تو کما بود...تا الان زنده مونده معجزه است ؟ بچه امون از بین رفته
چنگ زدم به سینه ام انگار رهام تازه فهمیده بود چی شده داشت فریاد می زد داشت سر من فریاد می زد ومی زد تو سر خودش
خدایا جون منو بگیر چرا داری این بلا ها رو سر من میاری داداشم حالا رُز
مامان ومادر رُز داشتن گریه می کردن مامان رُز جیغ می زد
- این امانت داریت بود امیر علی ...دخترم رو چیکار کردی...
یا امام رضا رحم کن ...
به رهام التماس می کرد رهام داشت گریه می کرد مامانم می زد تو صورت خودش وحاجی رو صدا می زد وسر من داد می کشید مگه من مقصر بودم ؟! یعنی واقعا من مقصر بودم
رهام چند بار سیلی زد تو صورتم تا تو چشاش نگاه کردم فریاد زدوگفت : امیر علی رُز همچین کاری نمی کنه بگو چی شده ؟ تو رو خدا...بگو خواهرم چی شده ...امیر علی ...
- نمی دونم ...بخدا نمی دونم ...رهام تو رو خدا نزار اتفاقی بیفته براش ...بخدا خودمو می کشم ...رهام بهت التماس می کنم ...تو دکتری تو بلدی یه کاری بکنی ...رُز رو برگردون ...تو روخداااااتو روخدااا
۱۸.۵k
۲۰ مهر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.