روبروی کلیسای وانک مردی هست تقریبا هم سن خودم
روبروی کلیسای وانک مردی هست تقریبا هم سن خودم
قیافه ای کاملا آشفته (ریش و موی کاملا بلندی داره)
فقط سیاه قلم میکشه
پاتوقش همیشه اونجاست کنار یه کافه دنج
هر موقع از اونجا رد میشم ، تو را توی اون تابلو میبینم
دیروز باز خیره شده بودم به تابلو
گفت چیزی گم کردی
گفتم اره فقط نمیدونم چرا توی تابلو شماست
بی مقدمه گفت تا کی اصفهان هستید؟
گفتم چند ساعت
گفت اگه تصویری ازش دارین بدین تا یه نقاشی بکشم یادگاری بمونه براتون
خندیدم و گفتم تصویر کی ؟؟
خندید
پیرزن گل فروش هم که فقط رز های رنگی داشت خندید
گفتم شاید روزی با هم اومدیم
بهم خیره شد
با خداحافظی دور شدم... .
م.م
قیافه ای کاملا آشفته (ریش و موی کاملا بلندی داره)
فقط سیاه قلم میکشه
پاتوقش همیشه اونجاست کنار یه کافه دنج
هر موقع از اونجا رد میشم ، تو را توی اون تابلو میبینم
دیروز باز خیره شده بودم به تابلو
گفت چیزی گم کردی
گفتم اره فقط نمیدونم چرا توی تابلو شماست
بی مقدمه گفت تا کی اصفهان هستید؟
گفتم چند ساعت
گفت اگه تصویری ازش دارین بدین تا یه نقاشی بکشم یادگاری بمونه براتون
خندیدم و گفتم تصویر کی ؟؟
خندید
پیرزن گل فروش هم که فقط رز های رنگی داشت خندید
گفتم شاید روزی با هم اومدیم
بهم خیره شد
با خداحافظی دور شدم... .
م.م
۲.۱k
۰۸ مهر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.