پارت ۳۳ : وسط حرفم زد توی گوشم اینقدر محکم زده بود که داغ
پارت ۳۳ : وسط حرفم زد توی گوشم اینقدر محکم زده بود که داغ شدنش رو حس کردم دست چپم و رو گوشم گذاشتم تنها فقط می دیدم چیزی نمیشنیدم دیدم جونگ کوک رفت بیرون و وی به سمت من اومد و بغلم کرد گوش چپم فقط گِز گِز میکرد فهمیدم داره یه چیزی میگه . می فهمیدم که سر و صدا هست در گوشش خیلی آروم گفتم : وی من هیچی نمی شنوم احساس کردم که قفل شده . دستم و از رو گوشم برداشتم . ازم جدا شد نگام کرد و منو برد تو اتاق خودش . منو رو تخت نشوند استرس داشتنش رو فهمیدم ولی کاری نکردم . از اتاق رفت بیرون منم دراز کشیدم تا حالم یکم خوب بشه ساعت و نگا کردم داشت هفت میشد بلند شدم و رفتم بیرون بدون هیچ سر و صدا کیفم و برداشتم و رفتم بیرون . وقتی رسیدم خونه همون اول رفتم تو حموم .تو وان حموم بودم چشمامو بستم یک صدایی شنیدم چشام و باز کردم آب رنگش آبی پر رنگ بود بدنم هم همین طور یک دفعه در حموم باز شد و جیغ وحشتناکی کشید . . از جام پریدم دور و برم و نگا کردم خواب دیدم اوففف این چه خوابی بود از حموم اومدم بیرون گوشیم زنگ خورد عجیب بود که صداشو شنیدم . گوشیو برداشتم و جواب دادم من : سلام وی : سلام تو کجایی من : مممم خونه ام وی : چ چرا صدات می لرزه من : نه نه خوبم یکم سرم درد داره به خاطر اونه وی : باشه بای من : بای . رفتم تو اتاق و در کشو رو باز کردم یک جوراب شلواری ساده با شلوارک سیاه برداشتم با یک نیم تنه آستین بلند سیاه که از سر شانه تا مچ دست قهوه ای تیره با خال خال های سیاه . لباسامو پوشیدم و رفتم بیرون .
۲۲.۷k
۰۶ مهر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.