موقت. درخواستی.
موقت. درخواستی.
کرده پنهان پشت عینک ، چشم های مرمری
وقت چشمک عشوه ای آمد به رسم دلبری
یک قدم از ما گذشت و لحظه ای خندید و بعد ...
با ادا و عشوه وا کرد او گره از روسری
قل هوَ اللهُ احد ؛ چشم بدت حیران شود
مرحبا ؛ زیبا شدی بانو ، -به چشم خواهری-
رد شد و آتش زد و سوزاند و خاکستر نمود
بخت ناقص مانده از دوران شیر مادری
ای بسوزد طالع نحسی که با ما همدم است
ای دو صد لعنت به چشمان خمار مرمری
کرده پنهان پشت عینک ، چشم های مرمری
وقت چشمک عشوه ای آمد به رسم دلبری
یک قدم از ما گذشت و لحظه ای خندید و بعد ...
با ادا و عشوه وا کرد او گره از روسری
قل هوَ اللهُ احد ؛ چشم بدت حیران شود
مرحبا ؛ زیبا شدی بانو ، -به چشم خواهری-
رد شد و آتش زد و سوزاند و خاکستر نمود
بخت ناقص مانده از دوران شیر مادری
ای بسوزد طالع نحسی که با ما همدم است
ای دو صد لعنت به چشمان خمار مرمری
۲.۰k
۰۱ مهر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.