پارت ۳۰ : ( خودم )
پارت ۳۰ : ( خودم )
یک دفعه صدای زنگ در آمد به جیمین نگا کردم و گفتم : من میرم صورتم و بشورم . رفتم صورتم و شوستم یک حس بدی داشتم ولی توجه نکردم و رفتم بیرون و درو باز کردم آران مین تا بود آمد داخل همه روی مبل نشسته بودیم داشتیم حرف میزدیم که جیمین رفت تو اتاق بعد چند ثانیه گفتم : من میرم تو اتاق فکر کنم گوشیم داره زنگ میخوره . رفتم تو و درو بستم به جیمین گفتم : جیمین چرا اومدی اینجا . اومد نزدیکم و گفت : نایکا .... اون دختره قابل اعتماد هست من : اممم آره هست چطور مگه جیمین : من یک کار کوچیکی دارم باید برم میتونی .... حرفش و قطع کردم و گفتم : آره برو مشکلی نیست
.جیمین رفت و آران مین تا بهم گفت : میخوای بریم کافی شاپ من : هان آره بریم . کیفم و برداشتم با گوشیم و رفتیم تو ماشین که بودم فکر کردم بیام بیرون حالم خوب میشه ولی اینطوری نبود رسیدیم کافی شاپ . اونجا پر و بزرگ بود.
( جیهوپ )
یکم نگران بودم که جیمین بفهمه من با نایکا دعوا کردم یکم دور و برم و نگا میکردم . یک نفر افتاد رو زمین ولی توجه نکردم صدای جیغ اومد همه جمع شده بودن . رفتم اونجا نایکا رو زمین بود خیلی نگران شدم سریع دستام و زیر زانو و گردنش بردم و بردمش بالکن گذاشتمش رو زمین فقط سرش تکون میخورد از شدت نگرانی عصبانی شدم . همون دختره که کنار نایکا نشسته بود گفت : شما چرا عصبانی هستی . با عبانیت گفتم : این دختره مال منه الان هر چی بشه من باید جوابشو بدم می فهمی .
یک دفعه صدای زنگ در آمد به جیمین نگا کردم و گفتم : من میرم صورتم و بشورم . رفتم صورتم و شوستم یک حس بدی داشتم ولی توجه نکردم و رفتم بیرون و درو باز کردم آران مین تا بود آمد داخل همه روی مبل نشسته بودیم داشتیم حرف میزدیم که جیمین رفت تو اتاق بعد چند ثانیه گفتم : من میرم تو اتاق فکر کنم گوشیم داره زنگ میخوره . رفتم تو و درو بستم به جیمین گفتم : جیمین چرا اومدی اینجا . اومد نزدیکم و گفت : نایکا .... اون دختره قابل اعتماد هست من : اممم آره هست چطور مگه جیمین : من یک کار کوچیکی دارم باید برم میتونی .... حرفش و قطع کردم و گفتم : آره برو مشکلی نیست
.جیمین رفت و آران مین تا بهم گفت : میخوای بریم کافی شاپ من : هان آره بریم . کیفم و برداشتم با گوشیم و رفتیم تو ماشین که بودم فکر کردم بیام بیرون حالم خوب میشه ولی اینطوری نبود رسیدیم کافی شاپ . اونجا پر و بزرگ بود.
( جیهوپ )
یکم نگران بودم که جیمین بفهمه من با نایکا دعوا کردم یکم دور و برم و نگا میکردم . یک نفر افتاد رو زمین ولی توجه نکردم صدای جیغ اومد همه جمع شده بودن . رفتم اونجا نایکا رو زمین بود خیلی نگران شدم سریع دستام و زیر زانو و گردنش بردم و بردمش بالکن گذاشتمش رو زمین فقط سرش تکون میخورد از شدت نگرانی عصبانی شدم . همون دختره که کنار نایکا نشسته بود گفت : شما چرا عصبانی هستی . با عبانیت گفتم : این دختره مال منه الان هر چی بشه من باید جوابشو بدم می فهمی .
۹۰.۳k
۳۰ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.