💞
💞
بانوی این منِ مجنون...
عروسِ رویاهای شیرینم...
کمی موهایت را باز کن،
سری تکان بده...
میخواهم با موجِ گیسوانِ خرمایی ات کمی سفر کنم؛
تا به ساحل چشمهایت...
همانجا که مرا مجنون کرد،
همان چشم هایی که برقش همچو تیری این قلبِ بیچاره ی ما را درید؛
جانِ دلِ این منِ حیران...
رخصت بده تا از شراب لب های سُرختان کمی بنوشم؛
میخواهم مست شوم از وجودِ نابِ شما...
تا نفسی تازه شود از این گیر و دارِ دلتنگی که نفسمان را بُریده...
💕 #رضوان_کردی
♡-|
بانوی این منِ مجنون...
عروسِ رویاهای شیرینم...
کمی موهایت را باز کن،
سری تکان بده...
میخواهم با موجِ گیسوانِ خرمایی ات کمی سفر کنم؛
تا به ساحل چشمهایت...
همانجا که مرا مجنون کرد،
همان چشم هایی که برقش همچو تیری این قلبِ بیچاره ی ما را درید؛
جانِ دلِ این منِ حیران...
رخصت بده تا از شراب لب های سُرختان کمی بنوشم؛
میخواهم مست شوم از وجودِ نابِ شما...
تا نفسی تازه شود از این گیر و دارِ دلتنگی که نفسمان را بُریده...
💕 #رضوان_کردی
♡-|
۴۹۹
۲۹ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.