اسلام نباید اصولش تغییر پذیر باشد وگرنه استحاله شدن است و
اسلام نباید اصولش تغییر پذیر باشد وگرنه استحاله شدن است و استحاله شدن توسط فرهنگ غرب باعث می شود که دجال منشی محلول در اسلام شود و آنگاه در مقابل اسلام واقعی بایستد متهم به بدعت می شود و باید با استحاله شدن (دین و انقلاب) مبارزه خونین کرد که استحاله شدن از فتنه های آخرالزمان یا رخنه دجال است و فرو مایه ترین کسی است که به استحاله دامن می زند و چیزی بدتر و خطر پنهان و بزرگ تر از استحاله نیست."اصلا پایه دلیل مبارزات خونین ما با دجال این است که به استحاله جهانیان به خصوص اسلام کشیده نشود" طریقه دجالاستحاله و اغوا و کنترل ذهن است و برای پیشگیری از کنترل ذهن پذیرش نکردن بیهوده است چون چنان نامحسوس مقبول پذیر می آید که قابل پذیرش می شود تنها راه این است یا مواجهه نشد یا با سواد و آگاهی و فهم انتزاعی به خصوص وارد میدان شد.مبارزه خونین یعنی مبارزه ای که هم سخت جانانه است هم نرم کارکشته است. باید برای بی رنجی جهانیان اقدامی کرد اما این جزء از رنج نمی گذرد. باید با شعورانه همه چیز را فهمید قرار نیست هرچیز توضیح داده شود و باید از شعور فهم انتزاعی داشت و یکی از فهم های انتزاعی این است که فهم و اصل و چرایی مسئله ای را برداشت کرد نه عین قضیه را برداشت کرد. حضرت مهدی (عج) عشق محور نیست و عقل محور آنهم معرفت عقلانی است. فرهنگ غرب از رنسانس آغاز شده است و در اعلام نظم نوین جهانی رسمی شده است و تاریخ از نظر کلی و فلسفی به دو دسته (سه دسته) تقسیم می شود ابژه محور و فضیلت محور (کلاسیک) و بعد آن سوبژه محور و آزادی محور (مدرن) است و عشق و انسانیت (نه فضیلت) و مردم سالاری و حقوق بشر و جمهوری و آزادی و فردگرایی و ... چه به معنای منفی چه به معنای مثبتباشد مال غرب است اما هرچه مال غرب است بد نیست اما غرب محوری بد است و انقلاب اسلامی تشکیل شده از غرب در گرو شرق محوری است اگر چنین نبود جمهوری اسلامی محصول آن نمی شد پس نوگرایی اسلامی در ذات روح الله است که انقلاب اسلامی ابژه محوز هم سوبژه مدار است اما سوبژه محور نیست. استحاله فرهنگ غرب نشدن اما غربی در گرو شرق داشتن یعنی اصل مفعول را قبول داشتن به عنوان مدار نه محور پس محور اصل فاعل است و اصل فاعل یعنی فضیلت و امضا خدا و اصل مفعول یعنی آزادی و امضاء انسان اما خوشبختانه حق هوشمند هردو را دارد اما بنا را بر اصل فاعل می گذارد و کسی استحاله غرب می شود که اصل مفعول را محور قرار دهد پس عشق محوری تا آزادی محوری و فردگرایی غربی است و فرهنگ غرب و دجال آن نیست که فقط در آمریکا و اروپا است و فرهنگ غرب ریشه در انقلاب رنسانس دارد پس آزادی ما منظور فقط منفی آن نیست بلکه مثبت آن هم غربی است اما هرچه غربی بد نیست. پس باید در نظر گرفت دجال پس از قرون وسطی همه جا را گرفته است و توس نظم نوین جهانی رسمی و توسط آمریکا به اوج نمونه ی خود رسیده است پس اگر بخواهیم با دجال مقابله کنیم از نظر فکری اعتقادی باید به قرون وسطی بازگردیم اما از نظر عین و محسوسات از غرب بهره بگیریم و به نظر دجال ما به دوران تاریکی و بازگشت به آن هستیم اما درواقع تاریکی حقیقی از زمان دوران روشنگری آغاز شده است اما چرا حق هوشمند به سنت اعتقادی پیامبر (ص) می اندیشد اما نوین عین دارد چون حق هوشمند با دجال مخالف است نه غرب به قولی با غرب محوری مخالف است نه غرب حتی حق هوشمند شرق و دین محور و دنیا و غرب مدار است و همین است که برای استحاله نشدن ما با غربی مداری مخالف نیستیم بلکه با غرب محوری مخالفیم و منظور از غرب همانا از ذهنیت تفکر غربی تا اعمال و رفتار غربی است که ریشه درپس ازقرون وسطی دارد و حق هوشمند یعنی بازگشت قرون وسطی با جلوه ی مدرن و حق استحاله شده عشق و عمل را بر عقل ترجیح و اخلاق را بر اعتقاد ترجیح و پیرویی را بر تحقیق ترجیح و آزادی را بر فضیلت ترجیح و مردمسالاری را بر خدامحوری ترجیح و ... می دهد هرچند بگوید مقید به اعتقاد اسلامی است و این استحاله است و هم عمل هم فکر و تئوری اما فکر و تئوری مهم تر است و هم جنگ نرم هم جنگ سخت اما جنگ نرم مهم تر است و هم خون دل هم خون ا
۸.۶k
۲۱ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.