دخترای لجباز 😝 پسرای مغرور 😌
#دخترای_لجباز 😝 پسرای_مغرور 😌
پارت هشتم .
خب..بازم یه روز خسته کننده دیگه . کارای تکراری مث گوش دادن ب ور زدنای استادا . شنیدن تعریف کردن دخترا ع پسرا . دعوا . و...الانم من دارم عین هو خر رانندگی میکنم تا بریم بکپیم . همینجوری ک رانندگی میکردم ی بوی عجیبو حس کردمـ. داد زدم : اه دینا دوباره ؟
دینا : بخدا من نبودم . مریم تو بودی ؟
مریم : بروبابا من چرا باید باشم ؟
یه دفعه ی مه غلیظی تو ماشین درست شد . احساس کردم سرم داره گیج میره و...بعد بیهوش شدم .
از زبون پارسا :
خب خب وقت تلافیه ! دخترا اینجا تو یکی ع هتلای منن . البته همرو باهم ی جا نزاشتیم . دینا و سورین ی جا و متین و اون مریمه هم ی جا دیگه . این خانم وحشی هم اینجاس . ما تو استخر این هتلیم . من و متین و سورن تحقیق کردیم و فهمیدیم هرکدوم از چی بدشون میاد . متاسفانه این ع هیچی بدش نمیومد اما...با اینکه همه ورزشای تکواندو و نینجوتسو و اینا رو بلده شنا بلد نیس 😂 😂
ا..بالاخره بیدار شد !
رومینا باداد : عوضی روانی بیشعور خل وضع من کجااااااممممم !
پارسا : نمگم !
رومینا : برو گمشو !
رفتم پشت صندلیش ک هوار زد : چ غلطی میکنیییی .
پارسا : خفه شو میخوام دستاتو باز کنم .
دستاشو باز کردم ک با شک و تردید بهم نگاه کرد . بعد بلند شد و یه لگد چرخشی زد ک احساس کردم ی لحظه اون دنیا رو با چشمام دیدم ! اما منم همه ورزشایی ک این رفته رو رفتم و ازش قویترم . برا همین ی جوری دستاشو گرفتم ک نمیتونست تکون بده دستاشو . بعدم هلش دادم تو استخر و شلپپپ .
خب صد در صد الان میومد بالا و میگفت : پارسا عزیزم کمکم کنننن .
ولی چند لحظه نیومد بالا . فقط ی ثانیه دیدم اومد بالا و یه کلمه رو هوار زد : عععععووووضضضضیییی !
بابا این دختره خله هااا . داره میمیره ولی بازم غرورشو نمیشکنه . خو اون با اینهمه قدرت بدنی ک داره الان خودشو بالا میکشه دیگه.
چن دقیقه گذشت...هیچی ب هیچی .
خاک بر سرمممم غرق نشههههه .
خودمو شوت کردم تو استخر و رفتم ته تهش . مقنعه اش در اومده بود و موهاش تو آب شناور بود . شناکردم سمتش و دستمو بردم دور کمر باریکش و کشون کشون بردمش بیرون ع استخر . دیدم نبضش ضعیف میزنه. خب...اها . تنفس دهن ب دهن . خو خودمم خوشم نمیاد ولی مجبورم . سرمو بردم جلو ک چشماش باز شد وپوفففففف همه آبای تو حلقشو تو صورتم پاشید . ایییی .
رومینا : تو...چ غلطی میخواستی بکنی ؟
پارسا : ها . خودمم علاقه ای نداشتم .
رومینا : خودم ایشالاااا سنگ قبرتو بشورم .
ک با صدای جیغ دینا ب خودمون اومدیم .
رومینا : دی..ناااااا !
پارت هشتم .
خب..بازم یه روز خسته کننده دیگه . کارای تکراری مث گوش دادن ب ور زدنای استادا . شنیدن تعریف کردن دخترا ع پسرا . دعوا . و...الانم من دارم عین هو خر رانندگی میکنم تا بریم بکپیم . همینجوری ک رانندگی میکردم ی بوی عجیبو حس کردمـ. داد زدم : اه دینا دوباره ؟
دینا : بخدا من نبودم . مریم تو بودی ؟
مریم : بروبابا من چرا باید باشم ؟
یه دفعه ی مه غلیظی تو ماشین درست شد . احساس کردم سرم داره گیج میره و...بعد بیهوش شدم .
از زبون پارسا :
خب خب وقت تلافیه ! دخترا اینجا تو یکی ع هتلای منن . البته همرو باهم ی جا نزاشتیم . دینا و سورین ی جا و متین و اون مریمه هم ی جا دیگه . این خانم وحشی هم اینجاس . ما تو استخر این هتلیم . من و متین و سورن تحقیق کردیم و فهمیدیم هرکدوم از چی بدشون میاد . متاسفانه این ع هیچی بدش نمیومد اما...با اینکه همه ورزشای تکواندو و نینجوتسو و اینا رو بلده شنا بلد نیس 😂 😂
ا..بالاخره بیدار شد !
رومینا باداد : عوضی روانی بیشعور خل وضع من کجااااااممممم !
پارسا : نمگم !
رومینا : برو گمشو !
رفتم پشت صندلیش ک هوار زد : چ غلطی میکنیییی .
پارسا : خفه شو میخوام دستاتو باز کنم .
دستاشو باز کردم ک با شک و تردید بهم نگاه کرد . بعد بلند شد و یه لگد چرخشی زد ک احساس کردم ی لحظه اون دنیا رو با چشمام دیدم ! اما منم همه ورزشایی ک این رفته رو رفتم و ازش قویترم . برا همین ی جوری دستاشو گرفتم ک نمیتونست تکون بده دستاشو . بعدم هلش دادم تو استخر و شلپپپ .
خب صد در صد الان میومد بالا و میگفت : پارسا عزیزم کمکم کنننن .
ولی چند لحظه نیومد بالا . فقط ی ثانیه دیدم اومد بالا و یه کلمه رو هوار زد : عععععووووضضضضیییی !
بابا این دختره خله هااا . داره میمیره ولی بازم غرورشو نمیشکنه . خو اون با اینهمه قدرت بدنی ک داره الان خودشو بالا میکشه دیگه.
چن دقیقه گذشت...هیچی ب هیچی .
خاک بر سرمممم غرق نشههههه .
خودمو شوت کردم تو استخر و رفتم ته تهش . مقنعه اش در اومده بود و موهاش تو آب شناور بود . شناکردم سمتش و دستمو بردم دور کمر باریکش و کشون کشون بردمش بیرون ع استخر . دیدم نبضش ضعیف میزنه. خب...اها . تنفس دهن ب دهن . خو خودمم خوشم نمیاد ولی مجبورم . سرمو بردم جلو ک چشماش باز شد وپوفففففف همه آبای تو حلقشو تو صورتم پاشید . ایییی .
رومینا : تو...چ غلطی میخواستی بکنی ؟
پارسا : ها . خودمم علاقه ای نداشتم .
رومینا : خودم ایشالاااا سنگ قبرتو بشورم .
ک با صدای جیغ دینا ب خودمون اومدیم .
رومینا : دی..ناااااا !
۱۴.۵k
۱۱ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.