پارت اول
پارت اول
با صدای زنگ از خواب بیدار شدم وایییییی خدایی خیلی سخته صبح زود بیدار شی خب یعنی چی همینطور که غر میزدم وارد سرویس بهداشتی شدم و بعد از انجام کارهای مربوطه(دیگه فضولی نکنین چه کاری) رفتم و شروع کردم به انتخاب کردن مانتو اخه امروز روز اول دانشگاه بود و استرس شدیدی هم داشتم ولی درکل بازم میخواستم شیک باشم یه مانتو مشکی نسبتا کوتاه با شلوار سرمه ای جذب و مقعنه ی سرمه ای سرم کردم وای راستی یادم رفت خودمو معرفی کنم من سوگل افشاریان هستم تک فرزند خانواده افشاریان و میشه گفت سوگلیشونم و رشته ی زبان انگلیسی چشمای درشت و مشکی دماغی که مثه عملیاس و لب های کوچیک و قلوه ای موهامم بلند و لخته که از خانواده ی پدریم به ارث رسیده و خداروشکر از زیبایی هیچی کم ندارم وایییی دیر شد یه خط چشم نازک و یه ریمل زدم و در اخر با یه رژلب کالباسی کار و تموم کردم پیش به سوی دانشگاه کلید 206 البالوییم و برداشتم د برو که رفتیم
وارد دانشگاه که شدم خودبه خود نیشم تا بناگوش باز شد قشنگ معلوم بود ترم یکیم همینطور که دنبال کلاس میگشتم به یه نفر برخورد کردم یا خود خدا این چیه یه دختر سرتاپا عملی (چیه فک کردی الان با نیمه گمشدش برخورد میکنه ؟نه ما از این شانسا نداریم)ازش معذرت خواهی کردم و شروع به گشتن کردم اره خودشه این کلاسه وارد کلاس شدم خدایا توبه همه دخترن خو الکی نیس دارن میگن پسرا دارن منقرض میشنا تو کل کلاس سر جمع 10 تا پسر بود بقیه دختر یه میز خالی کنار یه دختر پیدا کردم و نشستم پیشش با هم سلام کردیم اسمش نیاز بود نیاز خسروی چشم های ابی و دماغ متناسب و لبای باریک و کشیده در کل خوشگل بود حسابی با هم صمیمی شدیم تا استاد اومد اوفففف عجب استادی بود خدایی چشما ابی مو ها زرد عجب چیزیه جوون بود این چطور استاد شده اما نگاهش سرد و یخی بود از دیدن اون چشمای ابی یخ میزدی روی میز نشست و خودشو معرفی کرد با سلام خدمت شما من اراد کیانی هستم استاد این ترم شما هستم امیدوارم بتونیم ترم خوبیو با هم داشته باشیم خب اسماتون و به نوبت میخونم لطفا اسم هرکیو خوندم بلند شه بعد از خوندن چند اسم به اسم من رسید سوگل افشاریان بلند که شدم با دیدنم یه پوزخند عمیق زد تو چشاش نفرتو دیدم ولی چرا مگه چیکارش کرده بودم ؟خوددرگیر بدبخت منم یه پشت چشم نازک کردم و نشستم سر جام اراد با صدای بلندی گفت من بهتون اجازه دادم بشینید؟_نیازی به اجازه ی شما نیست استاد _که نیازی به اجازه ی من نیست؟_بله _باشه و شروع کرد به خوندن اسمای بعدی چرا از کلاس بیرونم نکرد چرا فقط یه پوزخند زد ؟چرا پوزخندش انقدر پر معنی بود؟کلاس تموم شد و همراه با نیاز به سمت سلف رفتیم و کیک و قهوه سفارش دادیم _نیاز به نظرت این استاده رفتارش یه جوری نبود؟+نه
با صدای زنگ از خواب بیدار شدم وایییییی خدایی خیلی سخته صبح زود بیدار شی خب یعنی چی همینطور که غر میزدم وارد سرویس بهداشتی شدم و بعد از انجام کارهای مربوطه(دیگه فضولی نکنین چه کاری) رفتم و شروع کردم به انتخاب کردن مانتو اخه امروز روز اول دانشگاه بود و استرس شدیدی هم داشتم ولی درکل بازم میخواستم شیک باشم یه مانتو مشکی نسبتا کوتاه با شلوار سرمه ای جذب و مقعنه ی سرمه ای سرم کردم وای راستی یادم رفت خودمو معرفی کنم من سوگل افشاریان هستم تک فرزند خانواده افشاریان و میشه گفت سوگلیشونم و رشته ی زبان انگلیسی چشمای درشت و مشکی دماغی که مثه عملیاس و لب های کوچیک و قلوه ای موهامم بلند و لخته که از خانواده ی پدریم به ارث رسیده و خداروشکر از زیبایی هیچی کم ندارم وایییی دیر شد یه خط چشم نازک و یه ریمل زدم و در اخر با یه رژلب کالباسی کار و تموم کردم پیش به سوی دانشگاه کلید 206 البالوییم و برداشتم د برو که رفتیم
وارد دانشگاه که شدم خودبه خود نیشم تا بناگوش باز شد قشنگ معلوم بود ترم یکیم همینطور که دنبال کلاس میگشتم به یه نفر برخورد کردم یا خود خدا این چیه یه دختر سرتاپا عملی (چیه فک کردی الان با نیمه گمشدش برخورد میکنه ؟نه ما از این شانسا نداریم)ازش معذرت خواهی کردم و شروع به گشتن کردم اره خودشه این کلاسه وارد کلاس شدم خدایا توبه همه دخترن خو الکی نیس دارن میگن پسرا دارن منقرض میشنا تو کل کلاس سر جمع 10 تا پسر بود بقیه دختر یه میز خالی کنار یه دختر پیدا کردم و نشستم پیشش با هم سلام کردیم اسمش نیاز بود نیاز خسروی چشم های ابی و دماغ متناسب و لبای باریک و کشیده در کل خوشگل بود حسابی با هم صمیمی شدیم تا استاد اومد اوفففف عجب استادی بود خدایی چشما ابی مو ها زرد عجب چیزیه جوون بود این چطور استاد شده اما نگاهش سرد و یخی بود از دیدن اون چشمای ابی یخ میزدی روی میز نشست و خودشو معرفی کرد با سلام خدمت شما من اراد کیانی هستم استاد این ترم شما هستم امیدوارم بتونیم ترم خوبیو با هم داشته باشیم خب اسماتون و به نوبت میخونم لطفا اسم هرکیو خوندم بلند شه بعد از خوندن چند اسم به اسم من رسید سوگل افشاریان بلند که شدم با دیدنم یه پوزخند عمیق زد تو چشاش نفرتو دیدم ولی چرا مگه چیکارش کرده بودم ؟خوددرگیر بدبخت منم یه پشت چشم نازک کردم و نشستم سر جام اراد با صدای بلندی گفت من بهتون اجازه دادم بشینید؟_نیازی به اجازه ی شما نیست استاد _که نیازی به اجازه ی من نیست؟_بله _باشه و شروع کرد به خوندن اسمای بعدی چرا از کلاس بیرونم نکرد چرا فقط یه پوزخند زد ؟چرا پوزخندش انقدر پر معنی بود؟کلاس تموم شد و همراه با نیاز به سمت سلف رفتیم و کیک و قهوه سفارش دادیم _نیاز به نظرت این استاده رفتارش یه جوری نبود؟+نه
۷.۵k
۰۶ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.