*راز دل*
*راز دل*
ماه وش :
عینکشو زد وگفت : بیا اینجا
با خنده رفتم کنارش وحسابی زدیم ورقصیدیم البته فقط ادا درمیاوردیم وگرنه رقص نبودحولش دادم زیر فواره آب اونم بی خیال داشت ادا در میاورد از خنده نشستم همونجا لب استخر پرید تو اب واومد بالا وگفت : حواست باشه این طرف آبش عمقش زیاده
ولی من بی توجه پریدم تو آب خیلی عمقش زیاد بوداومدم بالا تا خواستم جیغ بزنم بغلم کردوگفت : عزیزم میگم مواظب باش یکم حرف گوش کن عزیزم
- چه حالی میده
تقریبا رو کولش بودم خندید وگفت : خیلی بهت حال میده هوووم
- خیلی
کیهان با بدجنسی اومد لب استخر وگفت : اشتباه گرفتی عزیزم من خرت نیستم دربیا
گذاشتم لبه ای استخر با حالت قهر نگاش کردم لبخند زدوگفت : حقته از دیشب تا حالا با این لباس رژه می ری منم آدمم هان
خودمو نگاه کردم وگفتم : اصلا هم آدم نیستی
بلند شدم
کیهان : دستت درد نکنه
براش شکلک دراوردم وبرای اینکه حرصش بدم لباس رو در اوردم فقط با لباس زیر بودم مات برده بود حقش بود حالا می دونستم چیکار کنم
کیهان : خیلی بدی نامرد
با صدا خندیدم
کیهان : نمیای ؟!
- نخیر ...کی بودگفت من خرت نیستم حالا انگار چیکار کردی
براش ادا در اوردورفتم داخل لباس هام رو دراوردم ویه دست دیگهپوشیدم با تیشرت کیهان ورفتم تو آشپزخونه ومشغول آشپزی شدم کارم یک ساعتی طول کشیدرفتم بیرون دیگه صدای موزیکم نمیومد نمی دونم کی موزیک رو قطع کرده بود
- کیهان ...کیهان
کیهان : جونم
سرمو اوردم بالا نشسته بود جایی که می پریدن تو استخر رفتم کنارش وگفتم : چی می خوری
کیهان یه دونه توت فرنگی گرفت جلو دهنم تا خواستم گاز بگیرم دستشو برد عقب وخودش توت فرنگی رو رو خوردوخندید
- به منم بده
کیهان : فکر کنم داشتی می رفتی داخل یهجورای انگار قصد داشتی منو عذاب بدی هوووم
- نخیر داشتم شوخی می کردم ...کیهان بده
دستشو برد عقب منم خودمو می کشیدم که ظرف رو بگیرم دیدم کلا رو کیهانم تا خواستم برگردم سر جام کمرمو سفت گرفت وبا اون دست ازادش یه دونه توت فرنگی گرفت جلو دهنم توت فرنگی رو گاز زدم بقیه اش رو خودش خورد لبخند زدم لبخند زدوگفت : جونم می خندی
دوباره توت فرنگی گذاشت جلو دهنم خواستم گاز بگیرم دستشو برد عقب
- بده کیهان اذیت نکن
ابروبالا انداخت ودرسته توت فرنگی رو گذاشت تو دهنش با اخم نگاش کردم لبخند زد وگفت : تو دهنمه می خوریش
- اوووق
چشاشو برام دراورد وگفت : اووووق دیگه چی ؟!
- حالمو بد می کنی کی...
برگردوندم وخم شد روم جیغ زدم
- کیهان چیکار می کنی تو دهنی تو دو بخورم
خندید وگفت: نه بابا
- پس چی....
یهو لبام اتیش گرفت همراهیش کردم ولی اگه نمی کشیدم عقب مطمئن بودم لبم زخم میشه
از زیر دستش رفتم کنار
کیهان : چی شد ؟!
ماه وش :
عینکشو زد وگفت : بیا اینجا
با خنده رفتم کنارش وحسابی زدیم ورقصیدیم البته فقط ادا درمیاوردیم وگرنه رقص نبودحولش دادم زیر فواره آب اونم بی خیال داشت ادا در میاورد از خنده نشستم همونجا لب استخر پرید تو اب واومد بالا وگفت : حواست باشه این طرف آبش عمقش زیاده
ولی من بی توجه پریدم تو آب خیلی عمقش زیاد بوداومدم بالا تا خواستم جیغ بزنم بغلم کردوگفت : عزیزم میگم مواظب باش یکم حرف گوش کن عزیزم
- چه حالی میده
تقریبا رو کولش بودم خندید وگفت : خیلی بهت حال میده هوووم
- خیلی
کیهان با بدجنسی اومد لب استخر وگفت : اشتباه گرفتی عزیزم من خرت نیستم دربیا
گذاشتم لبه ای استخر با حالت قهر نگاش کردم لبخند زدوگفت : حقته از دیشب تا حالا با این لباس رژه می ری منم آدمم هان
خودمو نگاه کردم وگفتم : اصلا هم آدم نیستی
بلند شدم
کیهان : دستت درد نکنه
براش شکلک دراوردم وبرای اینکه حرصش بدم لباس رو در اوردم فقط با لباس زیر بودم مات برده بود حقش بود حالا می دونستم چیکار کنم
کیهان : خیلی بدی نامرد
با صدا خندیدم
کیهان : نمیای ؟!
- نخیر ...کی بودگفت من خرت نیستم حالا انگار چیکار کردی
براش ادا در اوردورفتم داخل لباس هام رو دراوردم ویه دست دیگهپوشیدم با تیشرت کیهان ورفتم تو آشپزخونه ومشغول آشپزی شدم کارم یک ساعتی طول کشیدرفتم بیرون دیگه صدای موزیکم نمیومد نمی دونم کی موزیک رو قطع کرده بود
- کیهان ...کیهان
کیهان : جونم
سرمو اوردم بالا نشسته بود جایی که می پریدن تو استخر رفتم کنارش وگفتم : چی می خوری
کیهان یه دونه توت فرنگی گرفت جلو دهنم تا خواستم گاز بگیرم دستشو برد عقب وخودش توت فرنگی رو رو خوردوخندید
- به منم بده
کیهان : فکر کنم داشتی می رفتی داخل یهجورای انگار قصد داشتی منو عذاب بدی هوووم
- نخیر داشتم شوخی می کردم ...کیهان بده
دستشو برد عقب منم خودمو می کشیدم که ظرف رو بگیرم دیدم کلا رو کیهانم تا خواستم برگردم سر جام کمرمو سفت گرفت وبا اون دست ازادش یه دونه توت فرنگی گرفت جلو دهنم توت فرنگی رو گاز زدم بقیه اش رو خودش خورد لبخند زدم لبخند زدوگفت : جونم می خندی
دوباره توت فرنگی گذاشت جلو دهنم خواستم گاز بگیرم دستشو برد عقب
- بده کیهان اذیت نکن
ابروبالا انداخت ودرسته توت فرنگی رو گذاشت تو دهنش با اخم نگاش کردم لبخند زد وگفت : تو دهنمه می خوریش
- اوووق
چشاشو برام دراورد وگفت : اووووق دیگه چی ؟!
- حالمو بد می کنی کی...
برگردوندم وخم شد روم جیغ زدم
- کیهان چیکار می کنی تو دهنی تو دو بخورم
خندید وگفت: نه بابا
- پس چی....
یهو لبام اتیش گرفت همراهیش کردم ولی اگه نمی کشیدم عقب مطمئن بودم لبم زخم میشه
از زیر دستش رفتم کنار
کیهان : چی شد ؟!
۹.۴k
۰۱ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.