پارت ۹۵ ☆
پارت ۹۵ ☆
رها :بیتا من نبودم چیکار کردی ؟!
-زندگی میکردم
رها:نه منظورم با پرهام چیکار کردی ؟!
-حرف میزدیم کار میکردیم اینا دیگه
رها :عه دروغ نگو دیگه چی شده تو بهش اجازه دادی اینقدر باهات صمیمی بشه ؟!
از دعوامون به خاطر کامیار تا شبی که اومد اینجا رو براش گفتم ..........البته چیزی از اتفاقایی که قبل شام. توی آشپز خونه افتاد حرف نزدم و فقط از اینکه اومد و شام خوردیم و گیتار زدیم و خوابیدیم گفتم
رها :ای شیطون الکی الکی نگهش داشتی کنارت بخوابه خوب از نبود من استفاده کردی !!!!!!!!!حالا بگو ببینم چجوری رو تخت جا شدین ؟!!!!!
-جا شدیم دیگه
رها :تو خودت بهتر میدونی نمیتونی به من دروغ بگی راستشو بگو اون شبی که آشتی کردین همو بوسیدین یا شبی که اومد اینجا !!!؟؟
-رها خودت میفهمی داری چی میگی؟؟؟؟؟!!!!!!!!!فک کنم مخت هنگ کرده منو با یکی دیگه اشتباه گرفتی ؟؟!!!!!!!
رها :خیلیم درس گرفتم تو کسی نیستی بی بهونه بزاری یه پسر کنارت بخوابه حتما قبلش یه کاری کردین !!!!!!!!!!!!!!!
-نه ما کاری نکردیم !!!!!!!!!
رها :جون پرهامو قسم بخور تا باور کنم !!!!
-امممم خب اخه ....................
رها :آخه چی؟!بگو دیگه ناسلامتی من رفیقتم باید بدونم وقتی من نیستم با دوس پسرت چیکار میکنی ؟؟؟!!!!!
-اه خب قبول شبی که اومد اینجا بوسیدمش
رها جیغ کشید :چچچچچچچچچچچچچییییییییییییییییییییی؟!!!!!!!!!!!!!!تو اونو ...............ای خدا معمولا داستان برعکسه پسره به دختره حمله میکنه ..........ولی تو .........واییییییی!!!!!!
-هی درست حرف بزن حمله کجا بود مگه گرگه حمله کنه بعدشم داستان ماهم مث همه بود ....اون یه کاری کرد منم تلافی کردم !!!!!!!!!!
رها :چشمم روشن چیکار کرده ؟؟!!!!!!!!
-اون دیگه به تو ربط نداره
رها :عه خب بگو دیگه چطوری دلبری کرده که تو رام شدی ؟؟؟!!!!!!!!
-یه کلمه دیگه حرف بزنی میگم لولو بیاد بخورتت
رها :باشه همین که خودت گفتی خیلی خوبه
یه هفته بعد ...............
برگرفته از رمان گره #ماکانی
رها :بیتا من نبودم چیکار کردی ؟!
-زندگی میکردم
رها:نه منظورم با پرهام چیکار کردی ؟!
-حرف میزدیم کار میکردیم اینا دیگه
رها :عه دروغ نگو دیگه چی شده تو بهش اجازه دادی اینقدر باهات صمیمی بشه ؟!
از دعوامون به خاطر کامیار تا شبی که اومد اینجا رو براش گفتم ..........البته چیزی از اتفاقایی که قبل شام. توی آشپز خونه افتاد حرف نزدم و فقط از اینکه اومد و شام خوردیم و گیتار زدیم و خوابیدیم گفتم
رها :ای شیطون الکی الکی نگهش داشتی کنارت بخوابه خوب از نبود من استفاده کردی !!!!!!!!!حالا بگو ببینم چجوری رو تخت جا شدین ؟!!!!!
-جا شدیم دیگه
رها :تو خودت بهتر میدونی نمیتونی به من دروغ بگی راستشو بگو اون شبی که آشتی کردین همو بوسیدین یا شبی که اومد اینجا !!!؟؟
-رها خودت میفهمی داری چی میگی؟؟؟؟؟!!!!!!!!!فک کنم مخت هنگ کرده منو با یکی دیگه اشتباه گرفتی ؟؟!!!!!!!
رها :خیلیم درس گرفتم تو کسی نیستی بی بهونه بزاری یه پسر کنارت بخوابه حتما قبلش یه کاری کردین !!!!!!!!!!!!!!!
-نه ما کاری نکردیم !!!!!!!!!
رها :جون پرهامو قسم بخور تا باور کنم !!!!
-امممم خب اخه ....................
رها :آخه چی؟!بگو دیگه ناسلامتی من رفیقتم باید بدونم وقتی من نیستم با دوس پسرت چیکار میکنی ؟؟؟!!!!!
-اه خب قبول شبی که اومد اینجا بوسیدمش
رها جیغ کشید :چچچچچچچچچچچچچییییییییییییییییییییی؟!!!!!!!!!!!!!!تو اونو ...............ای خدا معمولا داستان برعکسه پسره به دختره حمله میکنه ..........ولی تو .........واییییییی!!!!!!
-هی درست حرف بزن حمله کجا بود مگه گرگه حمله کنه بعدشم داستان ماهم مث همه بود ....اون یه کاری کرد منم تلافی کردم !!!!!!!!!!
رها :چشمم روشن چیکار کرده ؟؟!!!!!!!!
-اون دیگه به تو ربط نداره
رها :عه خب بگو دیگه چطوری دلبری کرده که تو رام شدی ؟؟؟!!!!!!!!
-یه کلمه دیگه حرف بزنی میگم لولو بیاد بخورتت
رها :باشه همین که خودت گفتی خیلی خوبه
یه هفته بعد ...............
برگرفته از رمان گره #ماکانی
۱۷.۲k
۲۸ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.