*راز دل*
*راز دل*
کیهان
- مواظب حرف زدنت باش که کار دیشبتو تلافی می کنم
ماه وش : چیکار می کنی مثلا
کنارش زدم ورفتم سراغ لب تاپم و روشنش کردم سیستم دوربین ها بهش وصل بود فیلم ها رو پشت سرهم ردکردم تا رسیدم به اون شبی که اسم نازنین رو اوردم وماه وش آتیش گرفت فیلم رو زدم جلو مال دیشب بود از بیرون اومدم لباسمو در اوردم یه شیشه مشروب از ویترین دراوردم وزدم بالا
ماه وش : گیلاس کمت بود
صدای موزیک پخش شده بود بعد در باز شد وفانی اومد داخل یه لباس مجلسی مشکی تنش بودلباس رو لباسیشو برداشت وبعدم شالشو کفشاشم در اورد من اصلا متوجه نشده بودم اومده تو اتاق یهشیشه مشروب برداشت واومد رو به روم رو میز نشست
داشت حرف می زدصداش رو بلند کردم
ماه وش : چی می خوای بشنوی
نگاش کردم وفیلم رو زدم عقب فانی : انگاری حسابی اون دختره حالتو خراب کرده
من : کی
فانی : نامزادت دیگه
من : نامزادم ...چی میگی فانی
فانی خندید وگفت : یادت نمیاد
من : چی میگی
فانی شیشه های مشروب رو عوض کرد اخم کردم می دونست نمی تونم دو نوع مشروب باهم بخورم قصدش کشتن من بود مشت زدم رو میز
فانی : دوست داری کنارت باشم
قلبم تند تند می زد
خواستم لب تاپ رو ببندم ماه وش نزاشت
فانی به روم خم شد وبوسیدم
ماه وش : اون تو رو بهتر می شناسه می دونه چط....
- ساکت شو ماه وش
بلند شدم فانی رو کنار زدم گیج بودم انگار افتادم رو کاناپه فانی بلند شد ورفت طرف میز کارم ونمی دونم چی برداشت گداشت تو کیفش
ماه وش : چی برداشت
- نمی دونم
چند بار فیلم رو نگاه کردم تا متوجه شدم یه پاکت
- این پاکت چیه ؟!!
ماه وش : رو میز تو بود
بقیه فیلم ماه وش اومده بود داخل
ماه وش : کافیه دیگه فهمیدی چی شد
- نچ برو کنار
تا به اونجا رسید حولمو دراوردم ماه وش روشو برگردوند لبخند زدم برام شربت اورد لباسمو پوشید لب تاپ رو بستم ونگاش کردم
ماه وش : چیه
- می دونی اگه کمکم نمی کردی می مردم
ماه وش متعجب گفت : چرا بمیری خدا....چرا ؟!.
- ندیدی دو مشروب قاطی خوردم هر وقت اینجوری میشه اگه بالا نمی اوردم
ماه وش : فعلا که هیچیت نشد خودتو لوس نکن
- دیگه قهر نیستی
اخم کرد وگفت : رو که نیست سنگ پای قزوینه فکر کردی کمکت کردم می بخشمت
- نبخشیدی
ماه وش : نچ
- چیکار کنم ببخشی
ماه وش : هیچی فقط بازیمون تموم میشه نکنه خوشت اومده
از ادامه این بازی هر چند که زیاد اویزونت میشن
می خواست بره دستشو گرفتم وگفتم : کافیه دیگه ماه وش برام سخته
ماه وش : عادت می کنی خیال برت نداره کمکت کردم فکر کردی عاشقتم
- یعنی دوستم نداری
روشو برگردوند وگفت : نه
مات ومتحیر وایسادم رفتنشو نگاه می کردم چرا هر کاری می کردم همه چی بدتر می شد وبیشتر بهم می ریخت
کیهان
- مواظب حرف زدنت باش که کار دیشبتو تلافی می کنم
ماه وش : چیکار می کنی مثلا
کنارش زدم ورفتم سراغ لب تاپم و روشنش کردم سیستم دوربین ها بهش وصل بود فیلم ها رو پشت سرهم ردکردم تا رسیدم به اون شبی که اسم نازنین رو اوردم وماه وش آتیش گرفت فیلم رو زدم جلو مال دیشب بود از بیرون اومدم لباسمو در اوردم یه شیشه مشروب از ویترین دراوردم وزدم بالا
ماه وش : گیلاس کمت بود
صدای موزیک پخش شده بود بعد در باز شد وفانی اومد داخل یه لباس مجلسی مشکی تنش بودلباس رو لباسیشو برداشت وبعدم شالشو کفشاشم در اورد من اصلا متوجه نشده بودم اومده تو اتاق یهشیشه مشروب برداشت واومد رو به روم رو میز نشست
داشت حرف می زدصداش رو بلند کردم
ماه وش : چی می خوای بشنوی
نگاش کردم وفیلم رو زدم عقب فانی : انگاری حسابی اون دختره حالتو خراب کرده
من : کی
فانی : نامزادت دیگه
من : نامزادم ...چی میگی فانی
فانی خندید وگفت : یادت نمیاد
من : چی میگی
فانی شیشه های مشروب رو عوض کرد اخم کردم می دونست نمی تونم دو نوع مشروب باهم بخورم قصدش کشتن من بود مشت زدم رو میز
فانی : دوست داری کنارت باشم
قلبم تند تند می زد
خواستم لب تاپ رو ببندم ماه وش نزاشت
فانی به روم خم شد وبوسیدم
ماه وش : اون تو رو بهتر می شناسه می دونه چط....
- ساکت شو ماه وش
بلند شدم فانی رو کنار زدم گیج بودم انگار افتادم رو کاناپه فانی بلند شد ورفت طرف میز کارم ونمی دونم چی برداشت گداشت تو کیفش
ماه وش : چی برداشت
- نمی دونم
چند بار فیلم رو نگاه کردم تا متوجه شدم یه پاکت
- این پاکت چیه ؟!!
ماه وش : رو میز تو بود
بقیه فیلم ماه وش اومده بود داخل
ماه وش : کافیه دیگه فهمیدی چی شد
- نچ برو کنار
تا به اونجا رسید حولمو دراوردم ماه وش روشو برگردوند لبخند زدم برام شربت اورد لباسمو پوشید لب تاپ رو بستم ونگاش کردم
ماه وش : چیه
- می دونی اگه کمکم نمی کردی می مردم
ماه وش متعجب گفت : چرا بمیری خدا....چرا ؟!.
- ندیدی دو مشروب قاطی خوردم هر وقت اینجوری میشه اگه بالا نمی اوردم
ماه وش : فعلا که هیچیت نشد خودتو لوس نکن
- دیگه قهر نیستی
اخم کرد وگفت : رو که نیست سنگ پای قزوینه فکر کردی کمکت کردم می بخشمت
- نبخشیدی
ماه وش : نچ
- چیکار کنم ببخشی
ماه وش : هیچی فقط بازیمون تموم میشه نکنه خوشت اومده
از ادامه این بازی هر چند که زیاد اویزونت میشن
می خواست بره دستشو گرفتم وگفتم : کافیه دیگه ماه وش برام سخته
ماه وش : عادت می کنی خیال برت نداره کمکت کردم فکر کردی عاشقتم
- یعنی دوستم نداری
روشو برگردوند وگفت : نه
مات ومتحیر وایسادم رفتنشو نگاه می کردم چرا هر کاری می کردم همه چی بدتر می شد وبیشتر بهم می ریخت
۱۸.۹k
۲۶ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.