*راز دل*
*راز دل*
کیارش:
احسان که رفت بیرون چند دقیقه موندم بعد رفتم وزنگ خونشون رو فشردم بعد از چند دقیقه که برام چند سال گذشته بود در رو باز کرد با دیدنش جا خوردم اصلا اون نازنین نبود رنگش پریده بود لباسش تو تنش زار می زد خیلی لاغر ونحیف شده بود صورت تپل گردش لاغر شده بود موهاش کمو بیش سفید بود لبشو گاز گرفت وگفت : کیا..
- خودتی نازنین
اشکش سرازیر شد وگفت : نا بود شدم
- کاملا معلومه
نازنین : بیا تو
رفتم داخل یه خونه خالی از وسیله فقط دوتا کاناپه ویه تلویزیون بود
- چرا اینجوری اینجا
نازنین : پول مردم خوردن نداشت
- منظورت کیهانه
نازنین : بازم با این همه بدی که در حقش کردیم کمکم کرد
- چه کمکی
نازنین : نمی بینی چطوری شدم
- حقتم این نبود اون کمکت کنه
نازنین : می دونم
- حقتو من میدم
سندخونه ام رو گذاشتم رو میز وگفتم : امیدوارم به دردت بخوره.
نازنین سند رو برداشت وگفت : حرص مال دنیا کورم کرد
- فکر می کردم اونم مثله توه مفت از دستش دادم
نازنین : زنت رو میگی
- اره مامانم گفته اومده پیش تو
نازنین : اره مامان مهربونی داری با کیهان اومده بود
- چرا باحسرت اسمشو میگی
نازنین : به عشقش خیانت کردم
- اون عاشق یکی دیگه است یه دختر متفاوت با تو مستانه وفانی
نازنین : خوبه پشت سر هم با یکی بوده
- حقش بوده
نازنین : احسان نابودم کرد هر روزم پر از درده وآه کاش بمیرم راحت بشم .
- اذیتت می کنه ؟!
نازنین : نه ولی دیگه نگاهمم نمی کنه حق داره زشت شدم حتا نمی تونم براش بچه بیارم
- تاوانشو بدجور پس دادی
نازنین : می بخشیم کیا
- خودم اومدم برای بخشش
نازنین : هم به تو هم به کیهان به عشقتون خیانت کردم فقط برای پول
سند رو گرفت مقابلم وگفت : نیازی ندارم بهش برو کیا
دلم براش سوخت هر چند خودمم یکی بودم مثله اون
بلندشدم رفتم طرف در
نازنین : کیا
برگشتم طرفش
نازنین : خوشگله ؟
- کی
نازنین : زن کیهان
- خیلی ...می دونی چیش بیشتر خوشگله
سوالی نگاهم کرد لبخند زدم وگفتم : غرورش حیا وپاکدامنیش
دستاشو گرفت جلو صورتش وگریه می کرد از اونجا اومدم بیرون نشستم تو ماشین سند خونه رو پرت کردم صندلی عقب باید می رفتم دیدن فانی
کیارش:
احسان که رفت بیرون چند دقیقه موندم بعد رفتم وزنگ خونشون رو فشردم بعد از چند دقیقه که برام چند سال گذشته بود در رو باز کرد با دیدنش جا خوردم اصلا اون نازنین نبود رنگش پریده بود لباسش تو تنش زار می زد خیلی لاغر ونحیف شده بود صورت تپل گردش لاغر شده بود موهاش کمو بیش سفید بود لبشو گاز گرفت وگفت : کیا..
- خودتی نازنین
اشکش سرازیر شد وگفت : نا بود شدم
- کاملا معلومه
نازنین : بیا تو
رفتم داخل یه خونه خالی از وسیله فقط دوتا کاناپه ویه تلویزیون بود
- چرا اینجوری اینجا
نازنین : پول مردم خوردن نداشت
- منظورت کیهانه
نازنین : بازم با این همه بدی که در حقش کردیم کمکم کرد
- چه کمکی
نازنین : نمی بینی چطوری شدم
- حقتم این نبود اون کمکت کنه
نازنین : می دونم
- حقتو من میدم
سندخونه ام رو گذاشتم رو میز وگفتم : امیدوارم به دردت بخوره.
نازنین سند رو برداشت وگفت : حرص مال دنیا کورم کرد
- فکر می کردم اونم مثله توه مفت از دستش دادم
نازنین : زنت رو میگی
- اره مامانم گفته اومده پیش تو
نازنین : اره مامان مهربونی داری با کیهان اومده بود
- چرا باحسرت اسمشو میگی
نازنین : به عشقش خیانت کردم
- اون عاشق یکی دیگه است یه دختر متفاوت با تو مستانه وفانی
نازنین : خوبه پشت سر هم با یکی بوده
- حقش بوده
نازنین : احسان نابودم کرد هر روزم پر از درده وآه کاش بمیرم راحت بشم .
- اذیتت می کنه ؟!
نازنین : نه ولی دیگه نگاهمم نمی کنه حق داره زشت شدم حتا نمی تونم براش بچه بیارم
- تاوانشو بدجور پس دادی
نازنین : می بخشیم کیا
- خودم اومدم برای بخشش
نازنین : هم به تو هم به کیهان به عشقتون خیانت کردم فقط برای پول
سند رو گرفت مقابلم وگفت : نیازی ندارم بهش برو کیا
دلم براش سوخت هر چند خودمم یکی بودم مثله اون
بلندشدم رفتم طرف در
نازنین : کیا
برگشتم طرفش
نازنین : خوشگله ؟
- کی
نازنین : زن کیهان
- خیلی ...می دونی چیش بیشتر خوشگله
سوالی نگاهم کرد لبخند زدم وگفتم : غرورش حیا وپاکدامنیش
دستاشو گرفت جلو صورتش وگریه می کرد از اونجا اومدم بیرون نشستم تو ماشین سند خونه رو پرت کردم صندلی عقب باید می رفتم دیدن فانی
۶.۱k
۲۶ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.