*راز دل*
*راز دل*
کیهان:
جای همیشگی رفتم برگشتم ماه وش رو نگاه کردم
- گردنت کج شده عزیزم رسیدیم
با حرص با مشت زد به بازوم خندیدم وپیاده شدم
اونم پیاده شد وگفت : وای اینجا خیلی قشنگه کیهان
- اره
نشستم رو تخته سنگ اونم با فاصله ازم نشست برگشت نگام کرد وگفت : هم قشنگه هم می ترسم
- بیا اینجا
بلند شد اومد کنارم دستشو گرفتم ونشوندمش تو بغلم ساکت بود ودریا رو نگاه می کرد .
- قشنگه ؟
ماه وش : محشره ...مثله خودت
لبخند زدم وگفتم : نمی خوای بگی از کی تا حالا به من احساس پیدا کردی
برگشت نگام کرد وگفت : فقط خوشگلی مرد که نباید خوشگل باشه
- یعنی تعریفت فقط از خوشگلی بود
ماه وش : اره
از همینجا می ندازمت پایین
با ترس برگشت نگام کرد خندیدم وگفتم : ترسیدی ؟
ماه وش : اره من از اب وحشت دارم
- جدی که نمیگی
ماه وش : جدی میگم
- شنا چی
ماه وش : تو استخر بزرگ خونمون یاد گرفتم
نگاش کردم حرصی گفت : آخه از کجا یاد می گرفتم
خندیدم وگفتم : خودم یادت میدم هم شنا هم اسب سواری من این دوتا رو خیلی دوست دارم تو هم باید یاد بگیری
ماه وش : چرا من یاد بگیرم .تو خودت بلدی کافیه
- چون تو باید همیشه همراه من باشی
ماه وش : یه سوال بپرسم
- بپرس عزیزم
ماه وش : قبل از نازنین کسی تو زندگیت نبود ؟
- نه چطور ؟!
ماه وش : می دونی رفتارت اصلا شبیه ایرانی ها نیست
- چرا مگه چیکار کردم
ماه وش : تو اولین رابطه ات عاشق یکی شدی که نمی دونستی کیه از چه خانواده ای هستش
- خوب اون یه تجربه شد که واسه ازدواجم با فانی همه چی رو سپردم به مادرم فانی بد نبود می پسندیدمش هر چی می خواست هر کاری می کرد مورد پسندم بود فقط نمی دونستم هم زمان با کیارش
ماه وش متعجب گفت : چیییی با کیا...رش
- اره
ماه وش : بعد مامانت می دونه وباز میگه ازش جدا نشو
مامانم میگه جداشوفقط می ترسه می دونه فانی کینه ای هستش منم بچه نیستم دیگه فانی رو می شناسم اخلاقاشو
ماه وش : تا حالا رفتی دیدنش .
- نه ...دوست ندارم ببینمش
ماه وش : انقدر ازش بی زار شدی
- می دونی یادم میاد تو چشام نگاه می کردن می گفتن منو دوست دارن وخیانت می کردن حالم ازشون بهم می خوره
ماه وش : اگه من بهت خیانت کردم چی ؟
نگاش کردم ولبخند زدم وگفتم : تو همون دختری بودی که از ترس تو بغلم می لرزیدی مثله الان
متعجب نگام کرد نک بینیشو با سر انگشتام فشار دادم
ماه وش : تو دروغ میگی اون شب مست بودی
برای اینکه سربه سرش بزارم گفتم : اره خوب کی از یه همچین جواهری می گذره
حرصی نگام می کرد
- داره از سرت دود بلند میشه
جیغ زد وحمله کرد طرفم از رو سنگ افتادم تو آب خنده نمی زاشت نفس بکشم اونم نشست رو تخته سنگ وبا پیروزی نگام می کرد
- بخدا تو خیلی وحشی ماه وش
کیهان:
جای همیشگی رفتم برگشتم ماه وش رو نگاه کردم
- گردنت کج شده عزیزم رسیدیم
با حرص با مشت زد به بازوم خندیدم وپیاده شدم
اونم پیاده شد وگفت : وای اینجا خیلی قشنگه کیهان
- اره
نشستم رو تخته سنگ اونم با فاصله ازم نشست برگشت نگام کرد وگفت : هم قشنگه هم می ترسم
- بیا اینجا
بلند شد اومد کنارم دستشو گرفتم ونشوندمش تو بغلم ساکت بود ودریا رو نگاه می کرد .
- قشنگه ؟
ماه وش : محشره ...مثله خودت
لبخند زدم وگفتم : نمی خوای بگی از کی تا حالا به من احساس پیدا کردی
برگشت نگام کرد وگفت : فقط خوشگلی مرد که نباید خوشگل باشه
- یعنی تعریفت فقط از خوشگلی بود
ماه وش : اره
از همینجا می ندازمت پایین
با ترس برگشت نگام کرد خندیدم وگفتم : ترسیدی ؟
ماه وش : اره من از اب وحشت دارم
- جدی که نمیگی
ماه وش : جدی میگم
- شنا چی
ماه وش : تو استخر بزرگ خونمون یاد گرفتم
نگاش کردم حرصی گفت : آخه از کجا یاد می گرفتم
خندیدم وگفتم : خودم یادت میدم هم شنا هم اسب سواری من این دوتا رو خیلی دوست دارم تو هم باید یاد بگیری
ماه وش : چرا من یاد بگیرم .تو خودت بلدی کافیه
- چون تو باید همیشه همراه من باشی
ماه وش : یه سوال بپرسم
- بپرس عزیزم
ماه وش : قبل از نازنین کسی تو زندگیت نبود ؟
- نه چطور ؟!
ماه وش : می دونی رفتارت اصلا شبیه ایرانی ها نیست
- چرا مگه چیکار کردم
ماه وش : تو اولین رابطه ات عاشق یکی شدی که نمی دونستی کیه از چه خانواده ای هستش
- خوب اون یه تجربه شد که واسه ازدواجم با فانی همه چی رو سپردم به مادرم فانی بد نبود می پسندیدمش هر چی می خواست هر کاری می کرد مورد پسندم بود فقط نمی دونستم هم زمان با کیارش
ماه وش متعجب گفت : چیییی با کیا...رش
- اره
ماه وش : بعد مامانت می دونه وباز میگه ازش جدا نشو
مامانم میگه جداشوفقط می ترسه می دونه فانی کینه ای هستش منم بچه نیستم دیگه فانی رو می شناسم اخلاقاشو
ماه وش : تا حالا رفتی دیدنش .
- نه ...دوست ندارم ببینمش
ماه وش : انقدر ازش بی زار شدی
- می دونی یادم میاد تو چشام نگاه می کردن می گفتن منو دوست دارن وخیانت می کردن حالم ازشون بهم می خوره
ماه وش : اگه من بهت خیانت کردم چی ؟
نگاش کردم ولبخند زدم وگفتم : تو همون دختری بودی که از ترس تو بغلم می لرزیدی مثله الان
متعجب نگام کرد نک بینیشو با سر انگشتام فشار دادم
ماه وش : تو دروغ میگی اون شب مست بودی
برای اینکه سربه سرش بزارم گفتم : اره خوب کی از یه همچین جواهری می گذره
حرصی نگام می کرد
- داره از سرت دود بلند میشه
جیغ زد وحمله کرد طرفم از رو سنگ افتادم تو آب خنده نمی زاشت نفس بکشم اونم نشست رو تخته سنگ وبا پیروزی نگام می کرد
- بخدا تو خیلی وحشی ماه وش
۲۱.۷k
۲۲ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.