*راز دل*
*راز دل*
اشک هام دست خودم نبود اگه مامانم یه بلایی سرش میومد چیکار می کردم نمی دونستم چطور از کیهان تشکر کنم که به موقع رسیده بود یک هفته بود مامان بستری بود وخدا رو شکر حالشم بهتر شده بود دکترا می گفتن قلبش بیماره کیهان براش دارو گرفت کیا مستانه رو اورده بود که مامان رو ببینه مامان رو ازش برگردوند مستانه با گریه رفت منم داشتم گریه می کردم
- سلام
سرمو بلند کردم نگاهش کردم
- چیزی شده باز گریه می کنید ؟!
- مستانه اومده بود مامانم نمی خواست ببینش
- منم بودم نمی خواستم ببینمش
- همه اشتباه می کنن
- خواهرت که بچه نبود دلیل اینکه تو روبرده بود اون مهمونی چی بود
سرمو پایین انداختم
- حالا که گذشت
- نمی دونم چطور ازتون تشکر کنم
- برای چی ؟
- بخاطر مامانم جونشو نجات دادین
- هر کی دیگه بود همین کارو می کرد امروز مرخص میشه می تونی ببریش خونه
نگاهش کردم سری تکون داد وگفت: من حساب کردم نگران مخارجش نباش
- ولی باید پس بدم می دونم هزینه هاش زیاد بوده
- می تونی پس بدی
- کار می کنم
- چیکار می کنی
- خیاطی
نگاهی بهم انداخت وگفت : باشه بعدا حرف می زنیم
- ممنون آقا کیهان
نگاهش ازم گرفت ورفت
به مامان کمک کردم تا لباسهاشو عوض کرداز بیمارستان اومدم بیرون دیدم یه مرده اومد جلو بعد یادم اومد همون مرده بود تو جشن منو برده بود تو ماشین رفتم عقب سرشو خم کرد وگفت : آقا گفتن شمارو برسونم
- نه....خودمون میریم
- آقا گفتن خانم
مامانم : آقا منظورت کیه
- منظورش آقا کیهانه مامان
مامانم : چرا اون به ما کمک می کنه
مرده : آقا کیهان اینجورن برای جبران کارشون
مامانم : جبران چی
لبمو گاز گرفتم
مرده : خانم خودشون بهتر می دونن
رفتیم نشستیم تو ماشین پول تاکسیم نداشتم حتا یک ریال پس کیهان برای همین بهم کمک می کرد برای جبران تهمتی که بهم زده بود
به خونه که رسیدیم جای مامان رو انداختم کمکش کردم حموم کرد موهاشو خشک کردم شونه زدم بعدم رفتم تو آشپزخونمون حالا چی درست می کردم نا امید در یخچال رو باز کردم پر پر بود ماتم برد این دیگه زیاده روی بود صدقه بود تک کابینتی که تو آشپزخونه بود رو درشو باز کردم حدسم درست بود اونم پر بود نه شماره ازش داشتم نه گوشی داشتم بهش زنگ بزنم ولی مگه می شد انداختشون دور چیزیم تو خونه نبود دست به کار شدم وغذا درست کردم برای نهار یکم خونه رو تر تمیز کردم دیگه سفارش دوخت نداشتم باید چیکار می کردم نشسته بودم ورفته بودم تو فکر راستی چطور اون اومده تو خونه ای ما مگه کلید داشت ؟!
از مدرسه برگشتم داشتم می رفتم طرف خونه یکی از پسرای محل بهتره بگم الاف محل نشسته بود داشت سیگار می کشید به طعنه گفت: خواهر جونیت کجاست دیگه نمی بینمش خانم خوشگله
بی محل راه می رفتم پشت سرم اومد وگفت : چیه چرا لال شدی همه تو محل می دونن خواهرت ناپدید شده
بازم جواب ندادم فوش داد با خشم برگشتم وگفتم : خفه شو
اومد طرفم از ترس دوییدم واونم پشت سرم سر کوچه رسیدم خوردم به یکی سرمو بلند کردم دوستش بود خندید من بر عکس مستانه که این موقع ها قلدر بازی در میاورد لال شده بودم اون یکی پشت سرم رسید وگفت: تو هم ....
باز فوش داد ناخواسته کیفمو زدم تو سرش اون یکی از پشت گرفتم جیغ زدم محکم زدم به دیوار پشت سرم داغ شد وافتادم دستمو گذاشتم پشت سرم ونگاهی به دستم انداختم که خونی بود پسر دومیه با لگد زد به شکمم از درد جیغ زدم وتو خودم مچاله شدم
- برای ما زبون درازی می کنی حقتو می زارم کف دستت دختریه.....
جیغ زدم وگفتم : عوضی فوش نده
- دارین چه غلطی می کنید
- به تو چه
دوباره همون مرده بود با مشت ولگد پسرا رو زد بعدم اومدطرف من
- چی شد خانم ...
گوشیشو برداشت وشماره گرفت
- الو آقا ....بله رفتم دوتا مزاحم خواهر مستانه خانم رو زدن ...چشم چشم آقا
دورمون شلوغ شد زنگ زدن پلیس اومد مردم داشتن پچ پچ می کردن همون مرده کمکم کرد تا رفتم تو ماشینش منو ببره بیمارستان زیر لب فقط مامانمو صدا می زدم
اشک هام دست خودم نبود اگه مامانم یه بلایی سرش میومد چیکار می کردم نمی دونستم چطور از کیهان تشکر کنم که به موقع رسیده بود یک هفته بود مامان بستری بود وخدا رو شکر حالشم بهتر شده بود دکترا می گفتن قلبش بیماره کیهان براش دارو گرفت کیا مستانه رو اورده بود که مامان رو ببینه مامان رو ازش برگردوند مستانه با گریه رفت منم داشتم گریه می کردم
- سلام
سرمو بلند کردم نگاهش کردم
- چیزی شده باز گریه می کنید ؟!
- مستانه اومده بود مامانم نمی خواست ببینش
- منم بودم نمی خواستم ببینمش
- همه اشتباه می کنن
- خواهرت که بچه نبود دلیل اینکه تو روبرده بود اون مهمونی چی بود
سرمو پایین انداختم
- حالا که گذشت
- نمی دونم چطور ازتون تشکر کنم
- برای چی ؟
- بخاطر مامانم جونشو نجات دادین
- هر کی دیگه بود همین کارو می کرد امروز مرخص میشه می تونی ببریش خونه
نگاهش کردم سری تکون داد وگفت: من حساب کردم نگران مخارجش نباش
- ولی باید پس بدم می دونم هزینه هاش زیاد بوده
- می تونی پس بدی
- کار می کنم
- چیکار می کنی
- خیاطی
نگاهی بهم انداخت وگفت : باشه بعدا حرف می زنیم
- ممنون آقا کیهان
نگاهش ازم گرفت ورفت
به مامان کمک کردم تا لباسهاشو عوض کرداز بیمارستان اومدم بیرون دیدم یه مرده اومد جلو بعد یادم اومد همون مرده بود تو جشن منو برده بود تو ماشین رفتم عقب سرشو خم کرد وگفت : آقا گفتن شمارو برسونم
- نه....خودمون میریم
- آقا گفتن خانم
مامانم : آقا منظورت کیه
- منظورش آقا کیهانه مامان
مامانم : چرا اون به ما کمک می کنه
مرده : آقا کیهان اینجورن برای جبران کارشون
مامانم : جبران چی
لبمو گاز گرفتم
مرده : خانم خودشون بهتر می دونن
رفتیم نشستیم تو ماشین پول تاکسیم نداشتم حتا یک ریال پس کیهان برای همین بهم کمک می کرد برای جبران تهمتی که بهم زده بود
به خونه که رسیدیم جای مامان رو انداختم کمکش کردم حموم کرد موهاشو خشک کردم شونه زدم بعدم رفتم تو آشپزخونمون حالا چی درست می کردم نا امید در یخچال رو باز کردم پر پر بود ماتم برد این دیگه زیاده روی بود صدقه بود تک کابینتی که تو آشپزخونه بود رو درشو باز کردم حدسم درست بود اونم پر بود نه شماره ازش داشتم نه گوشی داشتم بهش زنگ بزنم ولی مگه می شد انداختشون دور چیزیم تو خونه نبود دست به کار شدم وغذا درست کردم برای نهار یکم خونه رو تر تمیز کردم دیگه سفارش دوخت نداشتم باید چیکار می کردم نشسته بودم ورفته بودم تو فکر راستی چطور اون اومده تو خونه ای ما مگه کلید داشت ؟!
از مدرسه برگشتم داشتم می رفتم طرف خونه یکی از پسرای محل بهتره بگم الاف محل نشسته بود داشت سیگار می کشید به طعنه گفت: خواهر جونیت کجاست دیگه نمی بینمش خانم خوشگله
بی محل راه می رفتم پشت سرم اومد وگفت : چیه چرا لال شدی همه تو محل می دونن خواهرت ناپدید شده
بازم جواب ندادم فوش داد با خشم برگشتم وگفتم : خفه شو
اومد طرفم از ترس دوییدم واونم پشت سرم سر کوچه رسیدم خوردم به یکی سرمو بلند کردم دوستش بود خندید من بر عکس مستانه که این موقع ها قلدر بازی در میاورد لال شده بودم اون یکی پشت سرم رسید وگفت: تو هم ....
باز فوش داد ناخواسته کیفمو زدم تو سرش اون یکی از پشت گرفتم جیغ زدم محکم زدم به دیوار پشت سرم داغ شد وافتادم دستمو گذاشتم پشت سرم ونگاهی به دستم انداختم که خونی بود پسر دومیه با لگد زد به شکمم از درد جیغ زدم وتو خودم مچاله شدم
- برای ما زبون درازی می کنی حقتو می زارم کف دستت دختریه.....
جیغ زدم وگفتم : عوضی فوش نده
- دارین چه غلطی می کنید
- به تو چه
دوباره همون مرده بود با مشت ولگد پسرا رو زد بعدم اومدطرف من
- چی شد خانم ...
گوشیشو برداشت وشماره گرفت
- الو آقا ....بله رفتم دوتا مزاحم خواهر مستانه خانم رو زدن ...چشم چشم آقا
دورمون شلوغ شد زنگ زدن پلیس اومد مردم داشتن پچ پچ می کردن همون مرده کمکم کرد تا رفتم تو ماشینش منو ببره بیمارستان زیر لب فقط مامانمو صدا می زدم
۱۳.۳k
۰۹ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.