عشق،در حافظه ی قطره ی باران جاری ست
عشق،در حافظهی قطرهی باران جاریست
بر لب نیلبک ِ زخمی ِ چوپان جاریست
عشق، آغاز من و توست که در بستر مرگ
وسط حادثهی خونی ِ میدان جاریست
یا که لبخند لطیفیست که از کنج لبت
تا ته ِ قلب ِ من ِ بی سر و سامان جاریست
مثل شعریست غریبانه که بارفتن تو
بر تن خیسترین صفحهی دیوان جاریست
پشت دلبازترین پنجره،تنگ است دلم
بی تو نفرین جهان بر سر تهران جاریست
لرزش چانهام از سوز زمستانی نیست
حاصل بغض ِ عقیمیست که اینسان جاریست
زندگی با همهی پست و بلندیهایش
زیر پیراهن آبیت، کماکان جاریست
#حبیب❤
بر لب نیلبک ِ زخمی ِ چوپان جاریست
عشق، آغاز من و توست که در بستر مرگ
وسط حادثهی خونی ِ میدان جاریست
یا که لبخند لطیفیست که از کنج لبت
تا ته ِ قلب ِ من ِ بی سر و سامان جاریست
مثل شعریست غریبانه که بارفتن تو
بر تن خیسترین صفحهی دیوان جاریست
پشت دلبازترین پنجره،تنگ است دلم
بی تو نفرین جهان بر سر تهران جاریست
لرزش چانهام از سوز زمستانی نیست
حاصل بغض ِ عقیمیست که اینسان جاریست
زندگی با همهی پست و بلندیهایش
زیر پیراهن آبیت، کماکان جاریست
#حبیب❤
۵۷۱
۰۲ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.