پارت بیست شش غریبه آشنا
پارت_بیست_شش #غریبه_آشنا
-خانم لی ئونسو بفرماید اینجا لطفا
خودش رفت و به مسئول اونجا یه چیزی گفت و برگشت نشست رو به روی من
+کارتونو بفرماید
-تو بکهیونو دوست داری؟
+آره دوسش دارم
-از اول که قبول کردی باهاش باشی همه شرایطش رو میدونستی،مگه نه؟
+بله میدونستم
اخم کرد و صداش رفت بالا
-پس چرا یه رفتاری از خودت نشون میدی که بکهیون رو عصبی و ناراحت کنی که الان اینجوری بخواد بره خودشو بدبخت کنه
+من کاری نکردم
-کاری کردی که با اون حال دیشب اومد خوابگاه
+باور کنید من کاری نکردم من هیچی نگفتم
-خانوم محترم،وضعیت بکهیون اینه همینه که هست اگه دوسش داری اینطوری دوسش داشته باش نمیتونی تحمل کنی راه بازه از زندگیش برو بیرون چیزی که زیاده واسه بکهیون دختر
بغض کرده بودم...چطور به خودش اجازه میده اینجوری حرف بزنه
+اصلا...اصلا به شما چه ارتباطی داره،زندگی بکهیون به من و خودش مربوط میشه شما نقشی توش نداری که راجبش نظر بدی بخوای براش تصمیم بگیری
-اشتباه شما همینجاست خانم،زندگی بکهیون به من ربط داره،به دوستاش و همکاراش ربط داره به کمپانی و مدیراش و طرفداراش ربط داره به همه اینایی که گفتم ربط داره الی شما یه نفر که معلوم نیست چجوری خودتو انداختی وسط زندگی این پسر که گند بزنی تو زندگیش...راستشو بگو ببینم آنتی فنی؟کی فرستادتتتت؟
زدم زیر گریه بلند شدم و دوییدم از اونجا اومدم بیرون...برا یه ماشین دست بلند کردم و سوار شدم از زور گریه حتی نمیتونستم آدرس رو به راننده بگم...گریم بند نمیومد...من که نخواستم برم تو زندگیش،خودش ازم خواست...من آنتی فنم؟من میخوام زندگیشو خراب کنم؟هق هق میکردم نفسم یهویی گرفت...راننده متوجه حالم شد...زد کنار پیاده شد در عقب رو باز کرد
-خانممم خانممم حالت خوبه؟چی شد؟دارو همراته؟چکار کنم ای وای
به زور اسم بیمارستانی رو که مینن وو اونجا بود به راننده گفتم تا ببرتم پیش مین وو و دیگه نفهمیدم چی شد
کاری از نویسندهوگروه:@forough_wolf #exo #exo_my_planet #Gharibeh_ashena
-خانم لی ئونسو بفرماید اینجا لطفا
خودش رفت و به مسئول اونجا یه چیزی گفت و برگشت نشست رو به روی من
+کارتونو بفرماید
-تو بکهیونو دوست داری؟
+آره دوسش دارم
-از اول که قبول کردی باهاش باشی همه شرایطش رو میدونستی،مگه نه؟
+بله میدونستم
اخم کرد و صداش رفت بالا
-پس چرا یه رفتاری از خودت نشون میدی که بکهیون رو عصبی و ناراحت کنی که الان اینجوری بخواد بره خودشو بدبخت کنه
+من کاری نکردم
-کاری کردی که با اون حال دیشب اومد خوابگاه
+باور کنید من کاری نکردم من هیچی نگفتم
-خانوم محترم،وضعیت بکهیون اینه همینه که هست اگه دوسش داری اینطوری دوسش داشته باش نمیتونی تحمل کنی راه بازه از زندگیش برو بیرون چیزی که زیاده واسه بکهیون دختر
بغض کرده بودم...چطور به خودش اجازه میده اینجوری حرف بزنه
+اصلا...اصلا به شما چه ارتباطی داره،زندگی بکهیون به من و خودش مربوط میشه شما نقشی توش نداری که راجبش نظر بدی بخوای براش تصمیم بگیری
-اشتباه شما همینجاست خانم،زندگی بکهیون به من ربط داره،به دوستاش و همکاراش ربط داره به کمپانی و مدیراش و طرفداراش ربط داره به همه اینایی که گفتم ربط داره الی شما یه نفر که معلوم نیست چجوری خودتو انداختی وسط زندگی این پسر که گند بزنی تو زندگیش...راستشو بگو ببینم آنتی فنی؟کی فرستادتتتت؟
زدم زیر گریه بلند شدم و دوییدم از اونجا اومدم بیرون...برا یه ماشین دست بلند کردم و سوار شدم از زور گریه حتی نمیتونستم آدرس رو به راننده بگم...گریم بند نمیومد...من که نخواستم برم تو زندگیش،خودش ازم خواست...من آنتی فنم؟من میخوام زندگیشو خراب کنم؟هق هق میکردم نفسم یهویی گرفت...راننده متوجه حالم شد...زد کنار پیاده شد در عقب رو باز کرد
-خانممم خانممم حالت خوبه؟چی شد؟دارو همراته؟چکار کنم ای وای
به زور اسم بیمارستانی رو که مینن وو اونجا بود به راننده گفتم تا ببرتم پیش مین وو و دیگه نفهمیدم چی شد
کاری از نویسندهوگروه:@forough_wolf #exo #exo_my_planet #Gharibeh_ashena
۷.۱k
۰۱ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.