هر چه کتاب میخواندم
هر چه کتاب میخواندم
جلوی پنجره میچیدم
روز به روز اتاقم تاریک میشد
و فکرم روشن
فقر شب را بی غذا سر کردن نیست ، فقد همان گرد و خاکی است که بر روی کتاب های فروش نرفته یک کتابفروشی مینشیند .
برای نابودی یک فرهنگ نیازی به سوزاندن کتاب ها نیست ؛کافی است ملت آن سرزمین دیگر کتاب نخوانند .
وقتی انسان بتواند از طبیعت خدا لذت ببرد و کتاب خوب بخواند ؛ هیچ چیز به اندازه تنهایی لذت بخش نیست .
خواندن کتاب به من روحی دوباره می دهد و من در دنیای پر پیچ و خم کتاب هایم گم میشوم .
من از خواندن کتاب لذت می برم .
جلوی پنجره میچیدم
روز به روز اتاقم تاریک میشد
و فکرم روشن
فقر شب را بی غذا سر کردن نیست ، فقد همان گرد و خاکی است که بر روی کتاب های فروش نرفته یک کتابفروشی مینشیند .
برای نابودی یک فرهنگ نیازی به سوزاندن کتاب ها نیست ؛کافی است ملت آن سرزمین دیگر کتاب نخوانند .
وقتی انسان بتواند از طبیعت خدا لذت ببرد و کتاب خوب بخواند ؛ هیچ چیز به اندازه تنهایی لذت بخش نیست .
خواندن کتاب به من روحی دوباره می دهد و من در دنیای پر پیچ و خم کتاب هایم گم میشوم .
من از خواندن کتاب لذت می برم .
۴.۵k
۳۱ تیر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.