*گل یخ*
*گل یخ*
*محمد*
آخرین سیگارمو از دستم کشید گفت: بسه محمد خودتو کشتی
نگاش کردم چشای کشیده قهوهای ابروهای صاف بینیش عمل بود لباش بزرگ بودوگوشتی خوشگل بود ولی نتونستم بهش حسی داشته باشم بجز حس انتقام صدای فرشته تو گوشم زنگ می خورد وقتی گقت پشیمونتون می کنم یعنی چی چشای مر اشک وصورت کبودشو نادیده گرفتم بی توجه به گریهاش اوندم اینجا کار نیمه تموم رو تموم کنم لبخند زد گفت: چرا اینجوری نگام می کنی چشات خمار میشه دل می بری
- دل تو رو
بهم نزدیک شد وگفت : احساس می کنم از دست دادمت محمد دیکه محمد قبل نیستی
- چیکار کردم ...انتظار نداری چیزی رو وه دیدم انکار کنم
- می خواستم با تو اتفاق بیفته ولی تو ازمن فرار می کنی
- چی اتفاق بیفته
تو چشام نگاه کرد بعد به لبام لبمو بوسید سرشو عقب برد .
- از من انقدر بیزار شدی جواب بوسه ام رو نمیدی ؟
چند سال منتظر این روز بودم دوباره کارشو تکرار کرد تکیه دادم به مبل دستشو برد طرف پیرهنم هیچی نگفتم دگمه هاش تا اخر باز کرد دلم می خواست کنارش بزنم نمی تونستم یکم دیگه مونده محمد دستامو گرفت از رو مبل بلندم کرد یه لحظه نگاش سر خورد رو شونم متعجب نگام کرد
- محمد این چیه؟
رفت پشت سرم جیغ زد کفت : محمد چت شده ...چرا بدنت...کی این کارو کرده ...چرا ساکتی
از پشت بغلم کرد دستاشو دورم حلقه کرده بود
- محمد ...
دستشو باز کردم گفتم : اینجا زخمش کهنه تره
- چی میگی محمد
- دوست داری دلیلشو ببینی
- اره
پیرهنمو پوشیدم اونم لباسشو پوشید کتمو از رو مبل برداشتم ورفتم بیرون اونم پشت سرم داشت گریه می کرد
هر دونشستیم تو ماشین
- محمد ...نمی خوای چیزی بگی
جوابشو ندادم امروز باید تمومش می کردم به مقصد که رسیدیم متعجب نگام کرد .
چیزی نگفتم تا رسیدیم بهش
- چرا منو آوردی اینجا
گل های خشک شده روی سنگ رو کنار زدم با دیدن اسمش عقب رفت ومنو نگاه کرد
- مح...مد ...
- مهدی دادشم بود
- دروغ میگی
- کاش اون روز نمیومدم باهاش
که تو منو ببینی ...به کی دل بستی ...به برادرش به من .می دونی چیکار کردی ...ننی خواستیش می گفتی چرا با آبرومون بازی کردی .
- چیزی که خودت نداشتی
- محمد من نمی دونستم .مهدی رو دوست نداشتم تو رو دیدم اونو فراموش کردم
- چقدر پستی...بجای اینکه پشیمون باشی از کارت حرف از عشق وعلاقه می زنی ...
- محمد ...
- منو دوست داشتی .منو دوست داری
- تو همه چیز منی محمد
- پس این چی توه
برگشت واز دیدن ارمین پشت سرش کپ کرد مات نگاهمون می کرد
- تو ....تو باهام بازی کردی محمد ...این چند سال بازی کردی...بهش بگو چقدر دوسش داشتم
ارمین بی تفاوت گفت: بگم دوسش داشتی ...راست میگه محمد دوستت داشت ولی منم دوست داشت
- چطور تونستی محمد ...تو یک سال زندگی رو به کامم تلخ کردی آرمین به محمد بگو
- خودش می دونه
- خیلی پستی محمد
- من یا تو ...دیدی چیکار کردی باهام ...بخاطر برادرم تادسر حد مرگ کتک خوردم ولی اون تاقت نیاورد انقدر دوستت داشت نتونست تحمل کنه برادرشو دوست داری ...خودشو کشت
خیلی پستی
- محمد ....محمد تو روخدا ...
بی توجه بهش رفتم سوار ماشینم شدم باید می رفتم خونه به فرشته می گفتم همه چیزو محمد خدادلعنتت کنه دیدی چطور زدی صورتشو سیاه وکبود کرد مگه دروغ میگفت یه اشغال عوضی که اینجوری مرد بودنتو ثابت می کنی رفتم خونه مامان نگران نشسته بود تو حال با دیدنم گفت: چیکار کردی باز محمد چرا باز فرشته رو زدی گفتن بزنیش شیرمو حلالت نمی کنم
- مامان تو رو خدا ولم کن خودم میرم باهاش حرف می زنم
- برو ببین چیکارش کردی با چه رویی می خوای نگاش کنی
- اوووف مامان حوصله ندارم
مامان همراهم میومد وسرم غر می زد فرشته نبود
- ببین نیست مامان حمامه دیگه ...
ولی اونکه ظهر رفته حمام مامان با اخم نگام می کرد رفت پشت در و گفت : باید جلو خودم ازش معذرت بخوای بخدا از سنگم باشن اینجوری نمی کنن
- دوبار زدم تو گوشش مگه خوردمش
هر چی مامان در می زد فرشته در رو باز نمی کرد مامانو نگاه کردم یه حس بد تموم وجودمو گرفت ...آخرین حرف فرشته خدایا اشتباه کنم ...خدایا ...خدایا ...
در رو شکوندم مامانم جیغ می زد
گذشته تکرار شده بود اینیار نمی زاشتم فرشته از دست بره چشاش هنوز نیمه باز بود
- فرشته....چشات باز کن .غلط کردم ...خدایا چیکار کردم ...فرشته...
*محمد*
آخرین سیگارمو از دستم کشید گفت: بسه محمد خودتو کشتی
نگاش کردم چشای کشیده قهوهای ابروهای صاف بینیش عمل بود لباش بزرگ بودوگوشتی خوشگل بود ولی نتونستم بهش حسی داشته باشم بجز حس انتقام صدای فرشته تو گوشم زنگ می خورد وقتی گقت پشیمونتون می کنم یعنی چی چشای مر اشک وصورت کبودشو نادیده گرفتم بی توجه به گریهاش اوندم اینجا کار نیمه تموم رو تموم کنم لبخند زد گفت: چرا اینجوری نگام می کنی چشات خمار میشه دل می بری
- دل تو رو
بهم نزدیک شد وگفت : احساس می کنم از دست دادمت محمد دیکه محمد قبل نیستی
- چیکار کردم ...انتظار نداری چیزی رو وه دیدم انکار کنم
- می خواستم با تو اتفاق بیفته ولی تو ازمن فرار می کنی
- چی اتفاق بیفته
تو چشام نگاه کرد بعد به لبام لبمو بوسید سرشو عقب برد .
- از من انقدر بیزار شدی جواب بوسه ام رو نمیدی ؟
چند سال منتظر این روز بودم دوباره کارشو تکرار کرد تکیه دادم به مبل دستشو برد طرف پیرهنم هیچی نگفتم دگمه هاش تا اخر باز کرد دلم می خواست کنارش بزنم نمی تونستم یکم دیگه مونده محمد دستامو گرفت از رو مبل بلندم کرد یه لحظه نگاش سر خورد رو شونم متعجب نگام کرد
- محمد این چیه؟
رفت پشت سرم جیغ زد کفت : محمد چت شده ...چرا بدنت...کی این کارو کرده ...چرا ساکتی
از پشت بغلم کرد دستاشو دورم حلقه کرده بود
- محمد ...
دستشو باز کردم گفتم : اینجا زخمش کهنه تره
- چی میگی محمد
- دوست داری دلیلشو ببینی
- اره
پیرهنمو پوشیدم اونم لباسشو پوشید کتمو از رو مبل برداشتم ورفتم بیرون اونم پشت سرم داشت گریه می کرد
هر دونشستیم تو ماشین
- محمد ...نمی خوای چیزی بگی
جوابشو ندادم امروز باید تمومش می کردم به مقصد که رسیدیم متعجب نگام کرد .
چیزی نگفتم تا رسیدیم بهش
- چرا منو آوردی اینجا
گل های خشک شده روی سنگ رو کنار زدم با دیدن اسمش عقب رفت ومنو نگاه کرد
- مح...مد ...
- مهدی دادشم بود
- دروغ میگی
- کاش اون روز نمیومدم باهاش
که تو منو ببینی ...به کی دل بستی ...به برادرش به من .می دونی چیکار کردی ...ننی خواستیش می گفتی چرا با آبرومون بازی کردی .
- چیزی که خودت نداشتی
- محمد من نمی دونستم .مهدی رو دوست نداشتم تو رو دیدم اونو فراموش کردم
- چقدر پستی...بجای اینکه پشیمون باشی از کارت حرف از عشق وعلاقه می زنی ...
- محمد ...
- منو دوست داشتی .منو دوست داری
- تو همه چیز منی محمد
- پس این چی توه
برگشت واز دیدن ارمین پشت سرش کپ کرد مات نگاهمون می کرد
- تو ....تو باهام بازی کردی محمد ...این چند سال بازی کردی...بهش بگو چقدر دوسش داشتم
ارمین بی تفاوت گفت: بگم دوسش داشتی ...راست میگه محمد دوستت داشت ولی منم دوست داشت
- چطور تونستی محمد ...تو یک سال زندگی رو به کامم تلخ کردی آرمین به محمد بگو
- خودش می دونه
- خیلی پستی محمد
- من یا تو ...دیدی چیکار کردی باهام ...بخاطر برادرم تادسر حد مرگ کتک خوردم ولی اون تاقت نیاورد انقدر دوستت داشت نتونست تحمل کنه برادرشو دوست داری ...خودشو کشت
خیلی پستی
- محمد ....محمد تو روخدا ...
بی توجه بهش رفتم سوار ماشینم شدم باید می رفتم خونه به فرشته می گفتم همه چیزو محمد خدادلعنتت کنه دیدی چطور زدی صورتشو سیاه وکبود کرد مگه دروغ میگفت یه اشغال عوضی که اینجوری مرد بودنتو ثابت می کنی رفتم خونه مامان نگران نشسته بود تو حال با دیدنم گفت: چیکار کردی باز محمد چرا باز فرشته رو زدی گفتن بزنیش شیرمو حلالت نمی کنم
- مامان تو رو خدا ولم کن خودم میرم باهاش حرف می زنم
- برو ببین چیکارش کردی با چه رویی می خوای نگاش کنی
- اوووف مامان حوصله ندارم
مامان همراهم میومد وسرم غر می زد فرشته نبود
- ببین نیست مامان حمامه دیگه ...
ولی اونکه ظهر رفته حمام مامان با اخم نگام می کرد رفت پشت در و گفت : باید جلو خودم ازش معذرت بخوای بخدا از سنگم باشن اینجوری نمی کنن
- دوبار زدم تو گوشش مگه خوردمش
هر چی مامان در می زد فرشته در رو باز نمی کرد مامانو نگاه کردم یه حس بد تموم وجودمو گرفت ...آخرین حرف فرشته خدایا اشتباه کنم ...خدایا ...خدایا ...
در رو شکوندم مامانم جیغ می زد
گذشته تکرار شده بود اینیار نمی زاشتم فرشته از دست بره چشاش هنوز نیمه باز بود
- فرشته....چشات باز کن .غلط کردم ...خدایا چیکار کردم ...فرشته...
۳۳.۰k
۲۴ تیر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.