"آینه"
"آینه"
رو می کنم به آینه رو به خودم داد میزنم
ببین چقدر حقیر شده اوج بلند بودنم
رو می کنم به آینه من جای آینه می شکنم
رو به خودم داد میزنم این آینه است یا که منم
من و ما کم شده ایم خسته از هم شده ایم
بنده خاک،خاک ناپاک خالی از معنای آدم شده ایم
دنیا همون بوده و هست حکایت ما و منه
وگرنه پیش کائنات زمین مثل یه ارزنه
زمین بزرگ و باز نیست دنیای رمز و راز نیست
به هر طرف رو میکنم راه رهایی باز نیست
دنیا کوچکتر از اونه که ما تصور می کنیم
فقط با یه عکس بزرگ چشمهامون رو پر می کنیم
به روز ما چی اومده من و تو خیلی کم شدیم
پاییز چقدر سنگینی داشت که مثل ساقه خم شدیم
من و ما کم شده ایم خسته از هم شده ایم
بنده خاک،خاک ناپاک خالی از معنای آدم شده ایم
#داریوش اقبالی
رو می کنم به آینه رو به خودم داد میزنم
ببین چقدر حقیر شده اوج بلند بودنم
رو می کنم به آینه من جای آینه می شکنم
رو به خودم داد میزنم این آینه است یا که منم
من و ما کم شده ایم خسته از هم شده ایم
بنده خاک،خاک ناپاک خالی از معنای آدم شده ایم
دنیا همون بوده و هست حکایت ما و منه
وگرنه پیش کائنات زمین مثل یه ارزنه
زمین بزرگ و باز نیست دنیای رمز و راز نیست
به هر طرف رو میکنم راه رهایی باز نیست
دنیا کوچکتر از اونه که ما تصور می کنیم
فقط با یه عکس بزرگ چشمهامون رو پر می کنیم
به روز ما چی اومده من و تو خیلی کم شدیم
پاییز چقدر سنگینی داشت که مثل ساقه خم شدیم
من و ما کم شده ایم خسته از هم شده ایم
بنده خاک،خاک ناپاک خالی از معنای آدم شده ایم
#داریوش اقبالی
۲.۳k
۲۲ تیر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.