من از آن دختر هایی بودم
من از آن دختر هایی بودم
که تورا
تصور میکردم
کنار خودم روی آن صندلی داخل پارک
که سر روی شانه هایت گذاشته ام
و تو دستان من را گرفته ای
سرت روی سرم است
نفس های گرمت به پیشانی ام میخورد و آرام موهایم تکان میخورد از این نسیم دلچسب دم و بازدمت.
و من همان دختریم که هنگام گرفتن سلفی هایم
تو را کنار خود تصور میکنم
کادر را کمی دورتر میبندم که قد و قامت رعنای تو در ان جا شود
و در دلم میگویم
مگر میشود کسی بیشتر از من به تو بیاید؟؟؟
و لپ های گل می اندازد از ذوق داشتنت
و من همان دختریم که تنها به کافه میروم
و تو را مقابل خودم تصور میکنم
که با نگاه هایت اول کافه را برانداز میکنی و میگویی جای دنجیه هااا
بعدم میگی سلیقتم علاوه بر انتخاب کردن من تو انتخاب کافه هم خوبه و میزنی زیر خنده
و من میخندم و نگاهت میکنم و از داشتن یه همچین سلیقه ای که تو رو در زندگی ام اورده به خودم میبالم
و من همان دختریم
که تنها به زیر باران میروم
اما تو را تصور میکنم خیس خیس
از موهای فر شده ات آب میچکد
و میگویی اگه قرار است سرما بخوریم ترجیح میدهم تنها نباشی
و من همان دختریم
که اشک میریختم هنگامی که دستان گرم مردانه ات نبود اما تصور شیرین انکه آغوشت به رویم باز است و من گم شوم در میان آغوش تو و اشک هایم پیراهن مردانه ات را خیس کند و تو موهایم را نوازش کنی تا هرچه هست از درد درون من خاموش شود
و من همان دختریم
که تو را در هرجا
در هر لحظه
تصور میکنم
کنار لحظات خوب و بد زندگی ام
....و
من
آرام
ساکت
و شاید مغرور به نظر برسم
اما عجیب
از دور دوستت دارم
که تورا
تصور میکردم
کنار خودم روی آن صندلی داخل پارک
که سر روی شانه هایت گذاشته ام
و تو دستان من را گرفته ای
سرت روی سرم است
نفس های گرمت به پیشانی ام میخورد و آرام موهایم تکان میخورد از این نسیم دلچسب دم و بازدمت.
و من همان دختریم که هنگام گرفتن سلفی هایم
تو را کنار خود تصور میکنم
کادر را کمی دورتر میبندم که قد و قامت رعنای تو در ان جا شود
و در دلم میگویم
مگر میشود کسی بیشتر از من به تو بیاید؟؟؟
و لپ های گل می اندازد از ذوق داشتنت
و من همان دختریم که تنها به کافه میروم
و تو را مقابل خودم تصور میکنم
که با نگاه هایت اول کافه را برانداز میکنی و میگویی جای دنجیه هااا
بعدم میگی سلیقتم علاوه بر انتخاب کردن من تو انتخاب کافه هم خوبه و میزنی زیر خنده
و من میخندم و نگاهت میکنم و از داشتن یه همچین سلیقه ای که تو رو در زندگی ام اورده به خودم میبالم
و من همان دختریم
که تنها به زیر باران میروم
اما تو را تصور میکنم خیس خیس
از موهای فر شده ات آب میچکد
و میگویی اگه قرار است سرما بخوریم ترجیح میدهم تنها نباشی
و من همان دختریم
که اشک میریختم هنگامی که دستان گرم مردانه ات نبود اما تصور شیرین انکه آغوشت به رویم باز است و من گم شوم در میان آغوش تو و اشک هایم پیراهن مردانه ات را خیس کند و تو موهایم را نوازش کنی تا هرچه هست از درد درون من خاموش شود
و من همان دختریم
که تو را در هرجا
در هر لحظه
تصور میکنم
کنار لحظات خوب و بد زندگی ام
....و
من
آرام
ساکت
و شاید مغرور به نظر برسم
اما عجیب
از دور دوستت دارم
۶.۶k
۱۹ تیر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.