و باز این منم ، همان ، که رو به روی آینه
و باز این منم ، همان ، که رو به روی آینه
نسشته و گره زده ، نگاه توی آینه
منم کسی که ناگهان ، ترک ترک شکسته شد
دلش به سنگی از دل بهانه جوی آینه
هزار تکه می شود دلم ، ولی هنوز هم
شده ست بند قلب من به تار موی آینه
میان من و ... بارها حصار چیده اند ، باز
پرنده وار می پرد دلم به سوی آینه
و ماه را میان یک قفس کشیده ام ، خودم
طلوع می کنم شب از نسیم بوی آینه
تو حس ناب واژه ای ، به وسعت دوباره گی
دوباره غرق می شوم در آرزوی آینه
به نام عاشقی به من هزار قصه هدیه کن
جواب (( های )) خواب من ، تو باش (( هوی )) آینه
به سمت مرگ می روم ، نفس که کم می آورم
نفس نمی کشد دلم جز از گلوی آینه
شبم رکود می کند و من هنوز هم همان
برهنه ام که زل زدم به عکس توی آینه !
نسشته و گره زده ، نگاه توی آینه
منم کسی که ناگهان ، ترک ترک شکسته شد
دلش به سنگی از دل بهانه جوی آینه
هزار تکه می شود دلم ، ولی هنوز هم
شده ست بند قلب من به تار موی آینه
میان من و ... بارها حصار چیده اند ، باز
پرنده وار می پرد دلم به سوی آینه
و ماه را میان یک قفس کشیده ام ، خودم
طلوع می کنم شب از نسیم بوی آینه
تو حس ناب واژه ای ، به وسعت دوباره گی
دوباره غرق می شوم در آرزوی آینه
به نام عاشقی به من هزار قصه هدیه کن
جواب (( های )) خواب من ، تو باش (( هوی )) آینه
به سمت مرگ می روم ، نفس که کم می آورم
نفس نمی کشد دلم جز از گلوی آینه
شبم رکود می کند و من هنوز هم همان
برهنه ام که زل زدم به عکس توی آینه !
۳.۷k
۲۵ خرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۴۸۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.