معجزه عشق prt 44
#معجزه_عشق #prt_44
************
نیاز :
این عالیه که بهشون گفته بودم
از روی مسخره کردنشون بود وگرنه عمرا اگه بهشون می گفتم اوپا
همه از روی میز بلند شدن پسرا رفتن تو اتاق تمرین که آهنگ جدیدشون تمرین کنن
هستی:
تو اتاقم نشسته بودم اعصابم خیلی بهم ریخته بود خیلی ناراحت بودم تصمیم داشتم که بلند شم برم ایران،تو همین فکرا بودم که کامیلا اومد تو اتاقم
کامیلا: شک نداشتم که حالش هنوزم خوب نشده من دوستمو خیلی خوب می شناختم دختری نیست که به خاطر ی چیز الکی این طوری بریزه بهم پس موضوع خیلی مهم تر از این حرفا بوده پس وارد اتاقش شدم درو قفل کردم
هستی : چرا درو قفل کردی ؟
کامیلا : تا نفهم چی شده ولت نمیکنم چی شده؟
هستی : هیچی ولش کن
کامیلا: یعنی چی ولش کن میدونی که آدم کنه ای هستم بگو ببینم وگرنه باهات حرف نمیزنم
هستی : حرف نزن
کامیلا : چقدر تو ی دنده ای
نجوا : معلوم نبود این دخترا کجا هستن رفتم در اتاق هستی زدم ولی قفل بود صداش که زدم کامیلا جواب داد
کامیلا: هستی نیست برو فعلا کار دارم باهاش
نجوا: چیکارش داری درو باز کن ببینم
کامیلا : چیزی نیست که بخوای ببینی برو بعدا میایم
نیاز : نجوا ولشون کن بیا بریم ی فیلم کره ای گرفتم خیلی عالیه هنوز ندیدمش ولی بازیگرش همونه که خیلی دوسش داری اگه گفتی
نجوا: واییییییی.... عشقمممممممم .... لی مین هوممممممممم •_•
نیاز : آره دقیقا خودشه
نجوا : بدو بریم ببینیم
انا : حوصله ام سر رفته بود بنابراین رفتم تو اتاق تمرین پسرا،صداشونو که از پشت در می شنیدم قلب منو دوباره به تپش مینداخت گوشامو به در چسبونده بودم که یهو در باز شد افتادم تو بغل جینیونگ
جینیوگنگ: تو این جا چیکار میکنی ؟
انا: ی نیش خندی زدم بعد گفتم نه؟ آره اومده بودم چون ... چون
جکسون: کیه کیه اون که پشت در کیه؟
جینیونگ : ی مزاحم داداش
انا : من مزاحم نیستم اصلا من میرم
جینیونگ : خندیدم گفتم بودی حالا ولی محل بهم نزاشت
بم بم : بچه ها من خسته شدم می رم ی خورده بخوابم
جی بی : برو بچه ام
مارک : هی داداش منم میرم واسه برندم ی مدلی طراحی کنم
یو گیوم:داداشا من ی رقصی جدید یاد گرفتم به بمی یاد دادم حیف که خوابید بعد واستون رقص میریم
بم بم : داشتم به سمت اتاقم میرفتم که کامیلا رو دیدم زیر لب حرف میزد و با عصبانیت راه میرفت از کنارم گذشت ی نگاه بهش کردم گفتم هووو دختر چی شده ؟
کامیلا : هیچی به تو چه
بم بم : قشنگ معلوم بود اعصابش خورده به درک رفتم بخوابم
نجوا: وای نیاز من گشنمه میرم اشپز خونه ی چیزی بیارم بخوریم
تا رفتم تو اشپز خونه کامیلا رو دیدم تو یخچال داره اب میخوره از پشت چشماشو گرفتم دستمو کنار زد گفت هر کی هستیحوصله اتو ندارم
منم دستمو از روی چشماش برداشتم گفتم میشه حالا بری کنار میخوام ی چیزی بردارم بخورم گشنمه
کامیلا: بیا هرچی میخوای بردار
من میخوام با نیاز حرف بزنم
در اتاق نیاز باز کردم
نیاز : چی شده ؟
کامیلا: نیاز هستی خیلی ناراحت هیچی به من نمی گه چیکار کنم
نیاز : هووم.... ی چیزی به ذهنم رسید....
پایان پارت۴۴
@Lovefic_got7
************
نیاز :
این عالیه که بهشون گفته بودم
از روی مسخره کردنشون بود وگرنه عمرا اگه بهشون می گفتم اوپا
همه از روی میز بلند شدن پسرا رفتن تو اتاق تمرین که آهنگ جدیدشون تمرین کنن
هستی:
تو اتاقم نشسته بودم اعصابم خیلی بهم ریخته بود خیلی ناراحت بودم تصمیم داشتم که بلند شم برم ایران،تو همین فکرا بودم که کامیلا اومد تو اتاقم
کامیلا: شک نداشتم که حالش هنوزم خوب نشده من دوستمو خیلی خوب می شناختم دختری نیست که به خاطر ی چیز الکی این طوری بریزه بهم پس موضوع خیلی مهم تر از این حرفا بوده پس وارد اتاقش شدم درو قفل کردم
هستی : چرا درو قفل کردی ؟
کامیلا : تا نفهم چی شده ولت نمیکنم چی شده؟
هستی : هیچی ولش کن
کامیلا: یعنی چی ولش کن میدونی که آدم کنه ای هستم بگو ببینم وگرنه باهات حرف نمیزنم
هستی : حرف نزن
کامیلا : چقدر تو ی دنده ای
نجوا : معلوم نبود این دخترا کجا هستن رفتم در اتاق هستی زدم ولی قفل بود صداش که زدم کامیلا جواب داد
کامیلا: هستی نیست برو فعلا کار دارم باهاش
نجوا: چیکارش داری درو باز کن ببینم
کامیلا : چیزی نیست که بخوای ببینی برو بعدا میایم
نیاز : نجوا ولشون کن بیا بریم ی فیلم کره ای گرفتم خیلی عالیه هنوز ندیدمش ولی بازیگرش همونه که خیلی دوسش داری اگه گفتی
نجوا: واییییییی.... عشقمممممممم .... لی مین هوممممممممم •_•
نیاز : آره دقیقا خودشه
نجوا : بدو بریم ببینیم
انا : حوصله ام سر رفته بود بنابراین رفتم تو اتاق تمرین پسرا،صداشونو که از پشت در می شنیدم قلب منو دوباره به تپش مینداخت گوشامو به در چسبونده بودم که یهو در باز شد افتادم تو بغل جینیونگ
جینیوگنگ: تو این جا چیکار میکنی ؟
انا: ی نیش خندی زدم بعد گفتم نه؟ آره اومده بودم چون ... چون
جکسون: کیه کیه اون که پشت در کیه؟
جینیونگ : ی مزاحم داداش
انا : من مزاحم نیستم اصلا من میرم
جینیونگ : خندیدم گفتم بودی حالا ولی محل بهم نزاشت
بم بم : بچه ها من خسته شدم می رم ی خورده بخوابم
جی بی : برو بچه ام
مارک : هی داداش منم میرم واسه برندم ی مدلی طراحی کنم
یو گیوم:داداشا من ی رقصی جدید یاد گرفتم به بمی یاد دادم حیف که خوابید بعد واستون رقص میریم
بم بم : داشتم به سمت اتاقم میرفتم که کامیلا رو دیدم زیر لب حرف میزد و با عصبانیت راه میرفت از کنارم گذشت ی نگاه بهش کردم گفتم هووو دختر چی شده ؟
کامیلا : هیچی به تو چه
بم بم : قشنگ معلوم بود اعصابش خورده به درک رفتم بخوابم
نجوا: وای نیاز من گشنمه میرم اشپز خونه ی چیزی بیارم بخوریم
تا رفتم تو اشپز خونه کامیلا رو دیدم تو یخچال داره اب میخوره از پشت چشماشو گرفتم دستمو کنار زد گفت هر کی هستیحوصله اتو ندارم
منم دستمو از روی چشماش برداشتم گفتم میشه حالا بری کنار میخوام ی چیزی بردارم بخورم گشنمه
کامیلا: بیا هرچی میخوای بردار
من میخوام با نیاز حرف بزنم
در اتاق نیاز باز کردم
نیاز : چی شده ؟
کامیلا: نیاز هستی خیلی ناراحت هیچی به من نمی گه چیکار کنم
نیاز : هووم.... ی چیزی به ذهنم رسید....
پایان پارت۴۴
@Lovefic_got7
۱۳.۱k
۲۴ خرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.