من مردانگیم را فدای تنهاییم کردم تو زنانگیت را به چه فروخ
من مردانگیم را فدای تنهاییم کردم تو زنانگیت را به چه فروختی
عشق هوس یا گرمای یک نگاه دیگر من معتقدم
هرگز نباید بخشید کسی را که
به دروغ تو را کنار دلش نگه میدارد و با تو عاشقانه رفتار میکند
فقط به این خاطر که این روزهایش خالی از آدمست تو را نگه داشته
وقتایی هست نه گریه کردن آرامت میکند
و نه نفس عمیق کشیدن نه یک لیوان آب سرد و نه داد زدن
ی وقتایی هست فقط نیاز داری برای همیشه نباشی همین
من در کنار تو منتظر آمدن روزهای بهترم بودم
ولی هیچوقت ندانستم چرا دیروزها بهتر از امروزها بودن
با تو به روزهایی رسیدم که دیگر چند شنبه هایش مهم نیست
آدمها و روزهایش همه و همه برایم جمعه ای بیش نیستند
دلتنگ شدم نمیدانم شاید برای تو شاید برای دیروزهای که با تو گذشت
میخواهم از همین جا صدایت کنم
از همین جا صدایت میکنم و تو از همان جا بغلم کن دلم گرفته
دلم عجیب گرفته نگران منتظر تنها عصبانی بهانه گیر
همه ی اینها این روزها من هستم تو آرامم کن تو آرامم کن
همه چیز ساده شده زندگی عشق دوست داشتن عادت کردن و رفتن
گاه گاهی برایت لبخند میزدم یادت هست آنگاه که لبخند میزدم
چه عاشقانه نگاهم میکردی
شهامت میخواست سرد باشی و اما
مثل من گرم لبخند بزنی
با آن همه خیانتی که تو در حقم کردی
شهامت میخواست
من پذیرفتم
من پذیرفتم که باید پذیرفت
برخی از آدمها فقط میتوانند در قلبمان باقی بمانند نه در زندگیمان
هوای این روزها را دوست دارم میدانی چرا
مرا به هوای نداشته هایی میبرد که به تمام داشته هایم می ارزد
به همین خاطر است که هوای این روزهارا دوست دارم
آدمی که دلتنگ است هیچ حرفی حالیش نیست
ای آدم های دورو برش برایش اینهمه فلسفه نبافید
او دلتنگ است میفهمید؟
سعی کردم آدم خوبی باشم
ولی وقتم را برای اثباتش به دیگران تلف نکنم
تو هم سعی کن همیشه آنچه که درباره ی من میدانی را باور کنی
نه آنچه که پشت سر من میشنوی
من همانم که دیده ای
نه آنچه که شنیده ای
این را باور کن
یادت باشد هیچکس از تنهایی نمیمیرد
فقط حرف آمدن که میشود انتظار آدم را میکشد
دلت که آرام نباشد خنده ها و مسخره بازی هایت که هیچ
بیخیالی هایت هم دردی دوا نمیکند
آرامم کن
آرامم کن..
عشق هوس یا گرمای یک نگاه دیگر من معتقدم
هرگز نباید بخشید کسی را که
به دروغ تو را کنار دلش نگه میدارد و با تو عاشقانه رفتار میکند
فقط به این خاطر که این روزهایش خالی از آدمست تو را نگه داشته
وقتایی هست نه گریه کردن آرامت میکند
و نه نفس عمیق کشیدن نه یک لیوان آب سرد و نه داد زدن
ی وقتایی هست فقط نیاز داری برای همیشه نباشی همین
من در کنار تو منتظر آمدن روزهای بهترم بودم
ولی هیچوقت ندانستم چرا دیروزها بهتر از امروزها بودن
با تو به روزهایی رسیدم که دیگر چند شنبه هایش مهم نیست
آدمها و روزهایش همه و همه برایم جمعه ای بیش نیستند
دلتنگ شدم نمیدانم شاید برای تو شاید برای دیروزهای که با تو گذشت
میخواهم از همین جا صدایت کنم
از همین جا صدایت میکنم و تو از همان جا بغلم کن دلم گرفته
دلم عجیب گرفته نگران منتظر تنها عصبانی بهانه گیر
همه ی اینها این روزها من هستم تو آرامم کن تو آرامم کن
همه چیز ساده شده زندگی عشق دوست داشتن عادت کردن و رفتن
گاه گاهی برایت لبخند میزدم یادت هست آنگاه که لبخند میزدم
چه عاشقانه نگاهم میکردی
شهامت میخواست سرد باشی و اما
مثل من گرم لبخند بزنی
با آن همه خیانتی که تو در حقم کردی
شهامت میخواست
من پذیرفتم
من پذیرفتم که باید پذیرفت
برخی از آدمها فقط میتوانند در قلبمان باقی بمانند نه در زندگیمان
هوای این روزها را دوست دارم میدانی چرا
مرا به هوای نداشته هایی میبرد که به تمام داشته هایم می ارزد
به همین خاطر است که هوای این روزهارا دوست دارم
آدمی که دلتنگ است هیچ حرفی حالیش نیست
ای آدم های دورو برش برایش اینهمه فلسفه نبافید
او دلتنگ است میفهمید؟
سعی کردم آدم خوبی باشم
ولی وقتم را برای اثباتش به دیگران تلف نکنم
تو هم سعی کن همیشه آنچه که درباره ی من میدانی را باور کنی
نه آنچه که پشت سر من میشنوی
من همانم که دیده ای
نه آنچه که شنیده ای
این را باور کن
یادت باشد هیچکس از تنهایی نمیمیرد
فقط حرف آمدن که میشود انتظار آدم را میکشد
دلت که آرام نباشد خنده ها و مسخره بازی هایت که هیچ
بیخیالی هایت هم دردی دوا نمیکند
آرامم کن
آرامم کن..
۲۱.۹k
۰۹ اردیبهشت ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.