(انا)هوفــــ بعد شام با بچه ها تمرین کردیمو گرفتیم کپیدیم
(انا)هوفــــ بعد شام با بچه ها تمرین کردیمو گرفتیم کپیدیم ، zzz, بیدار شدمو رفتم ست لباس ابی فیروزه ایمو پوشیدم ای خدا اخه من چنگده خستم میخوام بکپمـــــ وای الان دوست داشتم یکی بکوبه تو گوشم تا واقعا بیدار ششم و عین این مست و پاتیلا نباشم که در همین حین دیدم یع الاغی زد تو گوشم فهمیدم لیصاعه بهش گفتم اینجا چه گوهیـــ میخوری که گفت دیشب اینجا خوابیدم دوما دیدم عین این اسگلا داری بلند حرف میزنی تو رو به ارزوت رسوندم اون موهاشو کشیدمو از اتاق رفتم بیرونو یل لقمه برا خودم گرفتمو رفتم پایین تو ماشین نشستمو ضبط و روشن کردم و اهنگ گذاشتم و تا ته زیادش کردم (لیصا)وقتی انا رو کامل از خواب بیدار کردم رفتم ست لباس سفید مشکیمو که به صورت یه پیراهن بود پوشیدمو از پله ها رفتم پایین و دیدم ماشین دراش قفله هی میزدم به شیشه ماشین انگار نه انگار اخر سر یه جیغ کشیدم که فهمیدو در و باز کرد رفتم تو و شروع کردم فحش دادن:کره بز ، شارلاتان ، گوز الکترونیکی ، چس و فیل ، عن پلاستیکی ... .حرفمو قطع کرد و ریلکس گفت خودتی هیشــــ (میتسو)ست بلوز شلوار مشکیمو پوشیدم و از اتاق رفتم بیرون جنی ، تیفانی ، سانی ، سولی ، لیان ، هیومین و ویکی که باید اماده میشدن برا کنسرت فردا میومدن فقط من و لیصا و انا بودیم که میرفتیمو با کمپانی اشنا میشدیم رفتم تو ماشینو به سمت کمپانی حرکت کردیم رسیدیم و رفتیم داخل کلی پسر به ما پشت کرده بودن با چن تا دختر که اونور وایساده بودن مث همیشه رفتم پشت یکی از دخترا و یه پخ کردم که بدبخت ۶ متر بالا پرید خندم گرفته بود با لیصا و انا به سمت رئیس کمپانی و رئیس ان که کنار هم ایستاده بودن رفتیم و زرزر کردیم انا بخاطر خنده سرخ بود اما لیصا کاملا خنثی (انا) سمت دختره رفتم و ازش عذرخواهی کردم هیشــــ چندش گاو از همون لحظه که وارد کمپانی شدم یه پسره عین چی نگام میکرد منم بهش زل زدم لامصب چش گاوی (دی او رو میگه)واه این چه پرروعه به سمت بچه ها حرکت کردم که دیدم سمت دختران هوفـــ رفتم کنارشون که دیدم پسرام اومدن اونطرف البته سه تا پسر بودن چون بقیشون رفتع بودن دخترا هم نصفشون رفته بودن و فقط ۲ نفر مونده بودن (لیصا) تو گوشیم بودم که (البته تو گوشیش رژه نمیرفتا داره میگه که مثلا تو یه چسقالی بود) صدای سرفه میتسو رو شنیدمو سرمو اوردم بالا و دیدم همه بهم زل زدن منم یه لبخند باحال زدمو گوشیمو خاموشیدمو گذاشتم تو جیبمو گفتم جانم چیزی میگفتین که یه پسره گفت سلام عرض شد منم گفتم بزر که دیدم پهلوم سوراخ شد وایــــ فکر کردم با میتسوام هوفـــ بدبخ از همین حالا متوجه اخلاق گندم شد فک کردم عصبانی میشه اما دیدم عین این شیرین عقلا داره بم میخنده هوفـــ (میتسو) داشتم میخندیدم همه بهم میگن خنده هام خیلی شیرین و بامزس دیدم یه پسره محو لبخندمه بله دیه پس چی بایدم بشه که گفتم بهتره اشنا شیم چطوره که یه پسره دیه گفت اره اینطوری بهتره یکی از پسرا گفت من اسمم جیمینه از گروه بی تی اس اونکی گفت منم دی او از گروه اکسو اونیم که به لبخندم زل زده بود گفت منم چانیولم از اکسو ماهم لبخند زدیمو اسمامونو گفتیم دو تا دخترام جونگهیون و رزا بودن ... .
۱۰.۹k
۲۸ دی ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.