آن لحظه ی بارانی
آن لحظه ی بارانی
که می دانم و می دانی
انتظار طوفانی
در آن ساعت ظلمانی
آتش چو کشیدم من
بر این صبر زندانی
پر باز چو کرد شعله
بر سقوط ویرانی
ای کاش بدانی تو
دانم که نمی دانی
دانم که چو دانستی
یک لحظه نمی مانی
یک لحظه شوی عصیان
در آن ظلمت بارانی
#شهزاد
که می دانم و می دانی
انتظار طوفانی
در آن ساعت ظلمانی
آتش چو کشیدم من
بر این صبر زندانی
پر باز چو کرد شعله
بر سقوط ویرانی
ای کاش بدانی تو
دانم که نمی دانی
دانم که چو دانستی
یک لحظه نمی مانی
یک لحظه شوی عصیان
در آن ظلمت بارانی
#شهزاد
۵.۸k
۲۲ مرداد ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.