چن دقیقه بود از دور بهش خیره شده بودمو اونم داشت با دقت چ
چن دقیقه بود از دور بهش خیره شده بودمو اونم داشت با دقت چن تا برگه رو مطالعه میکرد.دفترمو در اوردمو سروع کردم به کشیدن خطای درهم برهم یه نگاه بهش مینداختم و بعد دوباره به دفترم خیره میشدم و اون همچنان داشت اون برگه هارو مطالعه میکرد یک لحظه سرمو بلند کردم که نگاهم تو نگاهش قفل شد داشت بهم نگاه میکرد چشای خیلی زیبا و نگاه خیلی گیرایی داشت.هول شدمو با خجالت سریع دفترمو بستم کولمو برداشتمو قصد کردم که برم وبا صدای بم و مردونه یه نفر سرجام خشک شدم:خانوم کیم!.....
#pcy
#pcy
۶.۹k
۲۱ خرداد ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۲۴۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.