یکی از فانتزیام تا همین چند سال پیش این بود که با دزدا خل

یکی از فانتزیام تا همین چند سال پیش این بود که با دزدا خلاف کارا بجنگم...میدونستم مادر،پدرم نمیزارن پلیس شم برای همین خودم تو ذهنم بودهمیشه از بتمن ،زورو،مرد عنکبوتی،هرچی که با ظلم تو فیلما میجنگید خوشم میومد...همونا دامن میزد افکارم...تا اینکه دوباره اوازه این پیچید توی تهران قتل های سریالی داره رخ میده طعمه اشم خانماست...یسریام میگفتن دوباره خفاش شب اومده...
و همین شد من کمی به فانتزیم رنگ جدیت ببخشم...
تو ذهنم میگفتم چرا پلیسا پس نمیگرنش...خودم دست بکار میشم😆 😆 ...اگه گفتید چکار کردم؟!
خب من اول برای اینکه شناسایی نشم یه لباس مخصوص میخواستم...من خواستم متمایز باشم با تمام اسطوره های فیلما رنگ سفیدو انتخاب کردم😂 ...شما نخندید...بعد شلوار سفید پولامم جمع کردم انقدر گشتم تایه کفش سفید نرم که صدا نده خریدم این خیلی مهمه...چقدر من باهوش بودم...
حالا یه روبنده و روسری ...جوری روروسری بستم مثل یه روبنده کل موهامم پوشوند البته اون وقت ها موهام پسرونه بود...برای چی اینجوری بستم که اگر اقا دزده خواست از روسریم خفم کنه اون روسری اولیه باز بشه من در برم😂
بعد حالا حرکات دفاعی هی فیلم میزاشتم شبا میرفتم بالا پشت بوم تمرین میکردم😂 😂 😂 حالا که فکرشو میکنم چقدرر من شجاع بودم بادوتا حرکت میخواستم قاتل و سارق بگیرم
وسایل دفاعو بگو😆 اسپری که استفاده میکنیم بزنم تو چشش کور شه مثلا...پرتقال...یادم قشنگ همه اینارو اماده میکردم...بقیشم نگم بهتره 😂 😂 😂 😂 ...اسمم برای خودم گذاشته بودم چون لباسم همه سفید بود سایه سفید اسممو گذاشته بودم...اخ اخ چه کارایی که من نکردم😂 چجوری بنویسمش مثل زرو قشنگ بشه.....
#هانیه_بانو
#فانتزی_من