..
..
پوشاننده حقیقت همانا کشنده ی آگاهی و کشنده ی آگاهی همانا از آدم کشی بدتر است !
و هنگامی که با پوشانندگان (حقیقت) _ کشنده ی آگاهی _ به مصادف همدیگر افتادید گردنهایشان را بزنید ، تا به اندازه کافی دشمن را در هم بکوبید ؛ در این هنگام اسیران را محکم ببندید ؛ سپس بر آنان پرداخت بگذارید تا ضایع جنگ را بر زمین نهد ، این است ! و اگر خدا میخواست از آنها پیروز نمی شد ، اما میخواهد بعضی از شما را با بعضی دیگر بیازماید ؛ و کسانی که در راه خدا کشته شدند هرگز اعمالشان از بین نمی رود !
سوره مبارکه محمد آیه 4
ما استعاره نمیگویم که بگویماستعارمان حقیقی است پس از ظهور درعین واقهی می یابید که به جایی برسید خدا هم بزنید شکست از امامعصر (عج) میخورید البته الانش حتی نمی توانید سنگ را هم جا به جا کنید دانسته خواست خدا توجیه را بشناسد کسانی که فقط دنبال امنیت عملی است تا امنیت درنزد خدا این است که خدا را نمی توان کنار زد اما خدایی که به حق و راستین بودنش از تحلیلگرایی از داده ی عین به عنوان مبنا نه وسیله می رسد دروغ است دانسته که ما برای هدایت پیروان و نجات نزدیکان(که (دوستان آرام) و دشمن آزاده حقیقی درنزد روند ملاکداران نه باطل اصیل جامع است آن آزاده ی حقیقی عینی است)و همانا نابودی دشمنان اصیل جامع است که دانسته حق متمایز است اما متمایز ازآنچه ذاتش باطل و غیر آن است نه آنکه حق ذاتش متمایز باشد که چنین حقی باطل است و حق نما است که اینکه دانسته شود متمایز حق بودن از حق کامل درملاک انسانی آن دیگر تمایز خوب نیست آن همان خوب سودجو است که خاص بودن اگر به معنای منحصر به فرد بودن باشد باطل درحساب درملاک انسانی است اما اگر به معنای تمایز حق از باطل یا خاص از مغایرش به طوری که منحصر به فردی درمنظور نباشد به شرطی که خیر متمایز از برتر از خیر کامل درملاک انسانی درملاک انسانی نباشد حتی انسانی و خوبی حد و مرز نشناختن با پرستش شیطان هیچ تفاوتی ندارد دانسته شود عبادت خدا آن پرستش خدا نیست که هیچ پرستش دشمن حقیقی است این را شک نکنید که آنکه حد و مرز ندارد و بیشتر مختص آن است خدا است و مشرک آن نیست که گفت حضرت مهدی پیش خدا است شرک آن است که گفت که خوبی بی حدی داشت که خوب بی حد درملاک انسانی نباشد بله می شود خوب بی حدتر از خوب بی حد درملاک انسانی داشت اما از تخلف یا میوه ی ممنوعه یا خاص بودن را به منحصر به فردی گرفتن و . . . که مبنا باشد نه وسیله است خوب بی حد درملاک انسانی که تخلف نباشد همانا می داند خدایی است می داند خدا نیست می داند بنده ی اوست می داند محتاج معصومین و اهل هدایت که واسطه های خدا برای مشخص (به مشخص) به هدایت (لازم درروال تکلیف) است با روال اثبات معنایی حقیقی که به تایید اینان رسیده و درراه اینان بی حد و مرز خوبی می کند آنهم دانسته برخورد سخت با دشمن اصیل جامع خود خیر است تنها برخورد باطل اصیل جامع است که فقط این خوبی خلاف جا افتاده درعمل است وگرنه غیر ازاین اکثر خوبی درعمل جا افتاده ها است باشد نباید ازاین تخلفی کرد بحق صحیح می باشند.
تازه اینکه دانسته شود که همانا میوه ی ممنوعه شیرین تر است که هرچند خصلت خدایی دارد که ابلیس به شما عیان می کند اما دراصل سقوط است دراصل انسان درملاک انسانی نمی توان درخوبی آن بالا برود اما می تواند تزویر باورش بشود و به نمایش و محتوا درعیان بیاید تواند برود و خالص تر باشد هرچند"محتوا درعیان" از قضاوت عین که قضاوت دشمنانمان باشد همان اگر مبنا باشد آن حقیقت ما درنزد آنان باشیم اما "محتوا ازدرعیان" از قضاوت معنا که قضاوت ما باشد همان اگر مبنا باشد آن حقیقت باطل اصیل جامع باشد که روی ثابت باطل به دشمنان ما برمی گردد و روی ثابت حق به ما است دانسته شود حقیقت محتوا از داده ی عین همین خط خطی نوشته و لسانی که معنایی حقیقت شده و صورت معنا از خود معنا است حقیقی است نه مغایرمان است دانسته شود میوه ی ممنوعه همین است معمولا شری استکه نمی تواند آن را بد گرفت دراصل بد است نمی گویم خوب بد است و بد خوب است دانسته که خوب بیش از حد خوب درملاک انسانی یا حتی کمتر آن هردو باطل درملاک انسانی هستند اما بدی خوب بیش از حد بیشتر است دراصل آن هم درملاک انسانی کمتر است لیکن از نوعی است که صورتش و محتوا درصورتش را وارونه می کند و خیر که هیچ بلکه حتی خیرتر می نماید که نیست لیکن نیست بودن به معنای آتو گرفتن داشتن نیست که از همان کافیست که از قضاوت معنایی حقیقت که روی ثابت درملاک انسانی یعنی این پشتوانه ی ملاک مغایر است
دانسته باطن خود با باطن دیگری متفاوت باشد موجود نیست مگر از تحلیلگرایی از داده ی عینی چنین است
دانسته شود که حق نما از حق روی ثابت فقط به یک طریق جدا می شوند عیان زبانی و نوشتاری معنایی کردن حقیقت که به تصدیق تثبیت روی ثاب
پوشاننده حقیقت همانا کشنده ی آگاهی و کشنده ی آگاهی همانا از آدم کشی بدتر است !
و هنگامی که با پوشانندگان (حقیقت) _ کشنده ی آگاهی _ به مصادف همدیگر افتادید گردنهایشان را بزنید ، تا به اندازه کافی دشمن را در هم بکوبید ؛ در این هنگام اسیران را محکم ببندید ؛ سپس بر آنان پرداخت بگذارید تا ضایع جنگ را بر زمین نهد ، این است ! و اگر خدا میخواست از آنها پیروز نمی شد ، اما میخواهد بعضی از شما را با بعضی دیگر بیازماید ؛ و کسانی که در راه خدا کشته شدند هرگز اعمالشان از بین نمی رود !
سوره مبارکه محمد آیه 4
ما استعاره نمیگویم که بگویماستعارمان حقیقی است پس از ظهور درعین واقهی می یابید که به جایی برسید خدا هم بزنید شکست از امامعصر (عج) میخورید البته الانش حتی نمی توانید سنگ را هم جا به جا کنید دانسته خواست خدا توجیه را بشناسد کسانی که فقط دنبال امنیت عملی است تا امنیت درنزد خدا این است که خدا را نمی توان کنار زد اما خدایی که به حق و راستین بودنش از تحلیلگرایی از داده ی عین به عنوان مبنا نه وسیله می رسد دروغ است دانسته که ما برای هدایت پیروان و نجات نزدیکان(که (دوستان آرام) و دشمن آزاده حقیقی درنزد روند ملاکداران نه باطل اصیل جامع است آن آزاده ی حقیقی عینی است)و همانا نابودی دشمنان اصیل جامع است که دانسته حق متمایز است اما متمایز ازآنچه ذاتش باطل و غیر آن است نه آنکه حق ذاتش متمایز باشد که چنین حقی باطل است و حق نما است که اینکه دانسته شود متمایز حق بودن از حق کامل درملاک انسانی آن دیگر تمایز خوب نیست آن همان خوب سودجو است که خاص بودن اگر به معنای منحصر به فرد بودن باشد باطل درحساب درملاک انسانی است اما اگر به معنای تمایز حق از باطل یا خاص از مغایرش به طوری که منحصر به فردی درمنظور نباشد به شرطی که خیر متمایز از برتر از خیر کامل درملاک انسانی درملاک انسانی نباشد حتی انسانی و خوبی حد و مرز نشناختن با پرستش شیطان هیچ تفاوتی ندارد دانسته شود عبادت خدا آن پرستش خدا نیست که هیچ پرستش دشمن حقیقی است این را شک نکنید که آنکه حد و مرز ندارد و بیشتر مختص آن است خدا است و مشرک آن نیست که گفت حضرت مهدی پیش خدا است شرک آن است که گفت که خوبی بی حدی داشت که خوب بی حد درملاک انسانی نباشد بله می شود خوب بی حدتر از خوب بی حد درملاک انسانی داشت اما از تخلف یا میوه ی ممنوعه یا خاص بودن را به منحصر به فردی گرفتن و . . . که مبنا باشد نه وسیله است خوب بی حد درملاک انسانی که تخلف نباشد همانا می داند خدایی است می داند خدا نیست می داند بنده ی اوست می داند محتاج معصومین و اهل هدایت که واسطه های خدا برای مشخص (به مشخص) به هدایت (لازم درروال تکلیف) است با روال اثبات معنایی حقیقی که به تایید اینان رسیده و درراه اینان بی حد و مرز خوبی می کند آنهم دانسته برخورد سخت با دشمن اصیل جامع خود خیر است تنها برخورد باطل اصیل جامع است که فقط این خوبی خلاف جا افتاده درعمل است وگرنه غیر ازاین اکثر خوبی درعمل جا افتاده ها است باشد نباید ازاین تخلفی کرد بحق صحیح می باشند.
تازه اینکه دانسته شود که همانا میوه ی ممنوعه شیرین تر است که هرچند خصلت خدایی دارد که ابلیس به شما عیان می کند اما دراصل سقوط است دراصل انسان درملاک انسانی نمی توان درخوبی آن بالا برود اما می تواند تزویر باورش بشود و به نمایش و محتوا درعیان بیاید تواند برود و خالص تر باشد هرچند"محتوا درعیان" از قضاوت عین که قضاوت دشمنانمان باشد همان اگر مبنا باشد آن حقیقت ما درنزد آنان باشیم اما "محتوا ازدرعیان" از قضاوت معنا که قضاوت ما باشد همان اگر مبنا باشد آن حقیقت باطل اصیل جامع باشد که روی ثابت باطل به دشمنان ما برمی گردد و روی ثابت حق به ما است دانسته شود حقیقت محتوا از داده ی عین همین خط خطی نوشته و لسانی که معنایی حقیقت شده و صورت معنا از خود معنا است حقیقی است نه مغایرمان است دانسته شود میوه ی ممنوعه همین است معمولا شری استکه نمی تواند آن را بد گرفت دراصل بد است نمی گویم خوب بد است و بد خوب است دانسته که خوب بیش از حد خوب درملاک انسانی یا حتی کمتر آن هردو باطل درملاک انسانی هستند اما بدی خوب بیش از حد بیشتر است دراصل آن هم درملاک انسانی کمتر است لیکن از نوعی است که صورتش و محتوا درصورتش را وارونه می کند و خیر که هیچ بلکه حتی خیرتر می نماید که نیست لیکن نیست بودن به معنای آتو گرفتن داشتن نیست که از همان کافیست که از قضاوت معنایی حقیقت که روی ثابت درملاک انسانی یعنی این پشتوانه ی ملاک مغایر است
دانسته باطن خود با باطن دیگری متفاوت باشد موجود نیست مگر از تحلیلگرایی از داده ی عینی چنین است
دانسته شود که حق نما از حق روی ثابت فقط به یک طریق جدا می شوند عیان زبانی و نوشتاری معنایی کردن حقیقت که به تصدیق تثبیت روی ثاب
۴۴۲.۰k
۲۱ اسفند ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.