ا حدیث مهدوی
ا#حدیث_مهدوی
#نرم_افزار_جامع_مهدویت
امام صادق
«لا یقوم القائم الا فی وتر من السنین، تسع و ثلاث واحدی».
«قائم (علیهالسلام) جز در سالهای فرد قیام نکند، چون سالهای نه و سه و پنج و یک».
اثباة الهدة/ ص514
و تازه اینکه عشق وجنون بدون پشتوانه ی ملاک به جا هم باشد از اینکهپشتوانه ی ملاک نداشته تخلف می باشد وتازه اینکه تفسیری بهغیر از این کتاب وجود ندارد مگر اینکهدروغ باشد و تازه اینکه عقل معرفت درواقع اشتباه درمسئله نمی باشد بلکه اصلا مسئله ی کشف نشده ی اهل عین می باشد فقط برحسب نام عقل دارد معاش و فوق خوب گرفتنش معمول یا بخشی سومی ازسمت قضاوت صورت عقل در عقل معمول می باشد و تازه برای اهل عین آنچه مفهومی تر می باشد قلب می باشد حتی بیشتر از ملاک اما کسانی که اهل معنا هستند مفهومی ملاک می باشد اما اهل عین جا به جایی داشته و خود را مفهومی و اهل معنا را عینی می پندارند درحالی که وقتی عین هم نتواند اهل معنا را تصدیق کند می یابند اهل عین جزء این نمی یابند که اهل معنا توهم زده می باشند درحالی که دانسته شود عقل نقشه کش کارکردی عقل معاش است که فرسنگ ها و فرسخ ها از عقل معمولش هم به دور است چه برسد عقل معرفت باشد و تازه اینکه همانا دانسته شود که اهل عین دیندار می پندارند که عقل معرفتی فوقش برابر عشق از تخلف می باشد و اینان چون از حس چیز دیگری نمی یابند بالاترین مسئله را از قضاوت حس همانا عشق می دانند درحالی که اگر از حقیقت دنبال می کردند با هرحسی بدون تفاوت حس متوجه می شدند آنچه مسئله است عقل معرفت می باشد دانسته شود عقل معرفت هرگز برابر عشق نیست و عقل خشک کارکردی هم نیست بلکه هوا است و عشق پَر می باشد و تازه دانسته اهل عین تنها از عقل همانا عقل معاش می شناسند همانا درحالی که عقل معرفت نزدیک تر به حوزه ی علمیه می باشد تا آموزش دانشگاه تا سیاست و حکومت می باشد آنچه باید مدیونش تکلیف خدا که انسان به آن مربوط است عقل معرفتی می باشد و حتی عشق دربرابرش درروال تکلیف همچون انگشتری در بیابان می باشد تازه این اندازه ظاهری نیست چه بسا درظاهر عشق گسترش آن بیشترین می باشد پس دانسته شود امام عصر اصیلترین دشمنانش کسانی هستند که احساسات را بدون پشتوانه ی ملاک تقویت کرده می باشند درحالی که عقل هم باید قبل از هر عقلی باید عقل معرفتی باشد می باشد درواقع عقل معرفتی چون نه کارکردی است نه حس و مزه کردنی به معنای دروغ نیست بلکه چون تصدیق حقیقت دارا می باشند همانا داشتن پشتوانه ی ملاک یک ضروری الهی می باشد و تازه دانسته شود که بزرگی صورت و بزرگی حسی قضیه را درنظر می گیرید نه بزرگی حقیقی که عشق برابر ویا بیشتر از عقل معرفتی می باشد و تازه آنچه خدا از اول جسمی درانسان قرار می دهد نقیص می باشد که رهایی می خواهد اما اول جسمی بودن هرگز حرف فطرس بودن نباشد می باشد و تازه چه کار کنید چه کار کنید فقط فلان نکنید اگر درمقابل پشتوانه ملاک باشد باید گفت هروجودی مغایر با پشتوانه ی ملاک باشد هرچه باشد باطل همانا می باشد و تازه پشتوانه ی ملاک خدا می داند که ما ندانیم (جزء درکش) معنا ندارد همانا پشتوانه ی ملاک دو مسئله است یک دین مبین اسلام ناب محمدی و دیگری روند اثباتی که فقط منحصر این کتاب بوده که همانا منجر به دین مبین اسلامناب محمدی می باشد و برای کتاب دیگر نبوده باشد وگرنه پیگرد الهی می دارد و تازه دانسته شود هدف درکیف وسیله است و پایه درکیف ارزش است درواقع اگر گفته می شود قرآن هدف است یعنی ازسمت عمل بیایم هدف می باشد و این کتاب وسیله می باشد و تازه باطل می تواند خوب باشد اما فقط کافیست که پشتوانه ی ملاک نداشته هرچقدر خوب تر شود به بد بودنش بیفزاید همانا می باشد. هر وجود و نگاه و انگشتی اصلا دوح و جسم خلقی اگر پشتوانه ی ملاک نداشته باشد باطل می باشد و تازه برای من (تمثیلا) خدای متخصص هم حجت نمیباشد من غیر از خدا و معصومین به هرکسی دیگر متکبر می باشم و درست درروال تکلیف است که همین باشیم من خر کسی کسی که می تواند خر بکند حتی خودم نمی شوم اما خودم بهتر از شما مخالفان امنیت است پس درروال تکلیف بعد از لسانی برای تبلیغ پشتوانه ی ملاک بیشتری باید مراقبمان می باشد.
تازه خداوند (حسن فاعل) عین و عشق دارد اما تصدیق این مسائل را با پشتوانه ی ملاک دارا می باشد و تازه آنچه باید پس یافتن رها نکرد بلکه داشت فقط دست (نزد منظور) به یافته مغایر نداد و پس از تثبیت ملاک به تصدیق روی ثابت شدن ملاک ملاک مانده فقط دیگر یافته ی بیشتر نشده تازه هر چه درروال تکلیف جلوتر می رویم باید نه ایمان از معنای باور قلبی که باطل می باشد بلکه ایمان از معنای قلب به تابعیت و درجهت ملاک بیشتر کرد یا هرچه جلوتر می رویم خاطر و یاد به ملاک و محصولش را با اینکه ملاک ملاک می ماند بیشتر کرده دانسته شود معنایی حق
#نرم_افزار_جامع_مهدویت
امام صادق
«لا یقوم القائم الا فی وتر من السنین، تسع و ثلاث واحدی».
«قائم (علیهالسلام) جز در سالهای فرد قیام نکند، چون سالهای نه و سه و پنج و یک».
اثباة الهدة/ ص514
و تازه اینکه عشق وجنون بدون پشتوانه ی ملاک به جا هم باشد از اینکهپشتوانه ی ملاک نداشته تخلف می باشد وتازه اینکه تفسیری بهغیر از این کتاب وجود ندارد مگر اینکهدروغ باشد و تازه اینکه عقل معرفت درواقع اشتباه درمسئله نمی باشد بلکه اصلا مسئله ی کشف نشده ی اهل عین می باشد فقط برحسب نام عقل دارد معاش و فوق خوب گرفتنش معمول یا بخشی سومی ازسمت قضاوت صورت عقل در عقل معمول می باشد و تازه برای اهل عین آنچه مفهومی تر می باشد قلب می باشد حتی بیشتر از ملاک اما کسانی که اهل معنا هستند مفهومی ملاک می باشد اما اهل عین جا به جایی داشته و خود را مفهومی و اهل معنا را عینی می پندارند درحالی که وقتی عین هم نتواند اهل معنا را تصدیق کند می یابند اهل عین جزء این نمی یابند که اهل معنا توهم زده می باشند درحالی که دانسته شود عقل نقشه کش کارکردی عقل معاش است که فرسنگ ها و فرسخ ها از عقل معمولش هم به دور است چه برسد عقل معرفت باشد و تازه اینکه همانا دانسته شود که اهل عین دیندار می پندارند که عقل معرفتی فوقش برابر عشق از تخلف می باشد و اینان چون از حس چیز دیگری نمی یابند بالاترین مسئله را از قضاوت حس همانا عشق می دانند درحالی که اگر از حقیقت دنبال می کردند با هرحسی بدون تفاوت حس متوجه می شدند آنچه مسئله است عقل معرفت می باشد دانسته شود عقل معرفت هرگز برابر عشق نیست و عقل خشک کارکردی هم نیست بلکه هوا است و عشق پَر می باشد و تازه دانسته اهل عین تنها از عقل همانا عقل معاش می شناسند همانا درحالی که عقل معرفت نزدیک تر به حوزه ی علمیه می باشد تا آموزش دانشگاه تا سیاست و حکومت می باشد آنچه باید مدیونش تکلیف خدا که انسان به آن مربوط است عقل معرفتی می باشد و حتی عشق دربرابرش درروال تکلیف همچون انگشتری در بیابان می باشد تازه این اندازه ظاهری نیست چه بسا درظاهر عشق گسترش آن بیشترین می باشد پس دانسته شود امام عصر اصیلترین دشمنانش کسانی هستند که احساسات را بدون پشتوانه ی ملاک تقویت کرده می باشند درحالی که عقل هم باید قبل از هر عقلی باید عقل معرفتی باشد می باشد درواقع عقل معرفتی چون نه کارکردی است نه حس و مزه کردنی به معنای دروغ نیست بلکه چون تصدیق حقیقت دارا می باشند همانا داشتن پشتوانه ی ملاک یک ضروری الهی می باشد و تازه دانسته شود که بزرگی صورت و بزرگی حسی قضیه را درنظر می گیرید نه بزرگی حقیقی که عشق برابر ویا بیشتر از عقل معرفتی می باشد و تازه آنچه خدا از اول جسمی درانسان قرار می دهد نقیص می باشد که رهایی می خواهد اما اول جسمی بودن هرگز حرف فطرس بودن نباشد می باشد و تازه چه کار کنید چه کار کنید فقط فلان نکنید اگر درمقابل پشتوانه ملاک باشد باید گفت هروجودی مغایر با پشتوانه ی ملاک باشد هرچه باشد باطل همانا می باشد و تازه پشتوانه ی ملاک خدا می داند که ما ندانیم (جزء درکش) معنا ندارد همانا پشتوانه ی ملاک دو مسئله است یک دین مبین اسلام ناب محمدی و دیگری روند اثباتی که فقط منحصر این کتاب بوده که همانا منجر به دین مبین اسلامناب محمدی می باشد و برای کتاب دیگر نبوده باشد وگرنه پیگرد الهی می دارد و تازه دانسته شود هدف درکیف وسیله است و پایه درکیف ارزش است درواقع اگر گفته می شود قرآن هدف است یعنی ازسمت عمل بیایم هدف می باشد و این کتاب وسیله می باشد و تازه باطل می تواند خوب باشد اما فقط کافیست که پشتوانه ی ملاک نداشته هرچقدر خوب تر شود به بد بودنش بیفزاید همانا می باشد. هر وجود و نگاه و انگشتی اصلا دوح و جسم خلقی اگر پشتوانه ی ملاک نداشته باشد باطل می باشد و تازه برای من (تمثیلا) خدای متخصص هم حجت نمیباشد من غیر از خدا و معصومین به هرکسی دیگر متکبر می باشم و درست درروال تکلیف است که همین باشیم من خر کسی کسی که می تواند خر بکند حتی خودم نمی شوم اما خودم بهتر از شما مخالفان امنیت است پس درروال تکلیف بعد از لسانی برای تبلیغ پشتوانه ی ملاک بیشتری باید مراقبمان می باشد.
تازه خداوند (حسن فاعل) عین و عشق دارد اما تصدیق این مسائل را با پشتوانه ی ملاک دارا می باشد و تازه آنچه باید پس یافتن رها نکرد بلکه داشت فقط دست (نزد منظور) به یافته مغایر نداد و پس از تثبیت ملاک به تصدیق روی ثابت شدن ملاک ملاک مانده فقط دیگر یافته ی بیشتر نشده تازه هر چه درروال تکلیف جلوتر می رویم باید نه ایمان از معنای باور قلبی که باطل می باشد بلکه ایمان از معنای قلب به تابعیت و درجهت ملاک بیشتر کرد یا هرچه جلوتر می رویم خاطر و یاد به ملاک و محصولش را با اینکه ملاک ملاک می ماند بیشتر کرده دانسته شود معنایی حق
۵۱۹.۷k
۱۹ اسفند ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.